English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
standard metre U متر قانونی یا قبول شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
receptions U قبول
admission U قبول
reception U قبول
adoption U قبول
acknowledgment U قبول
admissions U قبول
compliance U قبول
acceptances U قبول
imprimatur U قبول
acceptance U قبول
intromission U قبول
adopts U قبول کردن
acceptability U قبول شدگی
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
honours U قبول کردن
honouring U قبول کردن
honoured U قبول کردن
acceptability U قابلیت قبول
I agree. U قبول دارم.
accepter U قبول کننده
disclaim U قبول نکردن
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
admissible U قابل قبول
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
honour U قبول کردن
honors U قبول کردن
believable U قابل قبول
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
unacceptably U غیرقابل قبول
acceptance U قبول قرارداد
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
withdraw U قبول نکردن
unacceptable U غیرقابل قبول
withdraws U قبول نکردن
honored U قبول کردن
passable U قابل قبول
adoption U قبول به فرزندی
ineligible U غیرقابل قبول
acceptances U قبول قرارداد
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
express acceptance U قبول صریح
embracement U قبول اتخاذ
disallowance U عدم قبول
compliantly U با قبول و رضایت
compliancy U قبول اجابت
to take in U قبول کردن
allowable load U بارقابل قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
reply paid U جواب قبول
receivable U قابل قبول
received U مورد قبول
ready acceptance U حسن قبول
taken U مورد قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
non acceptance U عدم قبول
naturalization U قبول تابعیت
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
intolerancy U عدم قبول
incompliance U عدم قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
adopter U قبول کننده
admittable U قابل قبول
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertain U قبول کردن
reasonable U قابل قبول
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
allowable U قابل قبول
acceptably U بطورقابل قبول
acceptance by conduct U قبول فعلی
admission of liability U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
aceptive U قابل قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
satisfactory <adj.> U قابل قبول
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
pass U قبول کردن
sufficient <adj.> U قابل قبول
passed U قبول کردن
sufficing <adj.> U قابل قبول
passes U قبول کردن
accept U قبول شدن
accept U قبول کردن
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
compliant U قبول کننده
ratification U قبول قبولی
accord U قبول کردن
valid U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
accepting U قبول شدن
concede U قبول شکست
conceding U قبول شکست
conceded U قبول شکست
accepts U قبول کردن
concedes U قبول شکست
tolerable U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
honoring U قبول کردن
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
permissible stress U خستگی قابل قبول
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
eligibly U بطور قابل قبول
complier U قبول کننده همدست
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
recognized refugee U پناهنده قبول شده
d. of a request U عدم قبول خواهش
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
non compliance U عدم قبول یا انجام
availabe time U زمان مورد قبول
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
suffrage U کمک همراهی قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
accepting bank U بانک قبول کننده
accepts U پسندیدن قبول کردن
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
incredibility U عدم قابلیت قبول
accepting U پسندیدن قبول کردن
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
admissible load U بار قابل قبول
acceptance number U عدد ملاک قبول
persona grata U شخص مورد قبول
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
conventional U مورد قبول عامه
matriculant U قبول شده در دانشگاه
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
acceptance of goods U قبول کردن کالا
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
to be valid U قابل قبول بودن
popularity U قابل قبول عامه
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
admissible stress U تلاش قابل قبول
takers U قبول کننده شرط
taker U قبول کننده شرط
hard currencies U ارز قابل قبول
adhesion U انضمام قبول عضویت
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
legal tender U پول قابل قبول
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
acceptances U حوالهء قبول شده
acceptance U حوالهء قبول شده
valid assumptions U فروض قابل قبول
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
honored U یاحوالهای را قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
to hold water U قابل قبول بودن
honours U یاحوالهای را قبول کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
credibility U قابل قبول بودن
honors U یاحوالهای را قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
primafacie U در بادی امر قابل قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com