English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
vogue U متداول
a la mode U متداول
quite the thing U متداول
prevalent U متداول
in fashion U متداول
up-to-date U متداول
in vogue U متداول
up to date U متداول
demotic U متداول
received U متداول
usual U متداول
enchorial U متداول
general U متداول
standards U متداول
ordinary U متداول
standard U متداول
conventional U متداول
generals U متداول
out U غیر متداول
out of fashion U غیر متداول
styling U سبک متداول
to grow up U متداول شدن
styles U سبک متداول
styled U سبک متداول
bookish U غیر متداول
tradition U روایت متداول
prevailing U عمومی متداول
ruling U حکمرانی متداول
old-fashioned U غیر متداول
rulings U حکمرانی متداول
style U سبک متداول
currents U معاصر متداول
outed U غیر متداول
in line <idiom> U با محدودیت متداول
out- U غیر متداول
current U معاصر متداول
epidemical U عام متداول
unwritten law U رسم متداول
styled U میله متداول شدن
styling U میله متداول شدن
style U میله متداول شدن
mean square deviation U میزان انحراف متداول
uncommonly U غیر متداول غیرمعمول
styles U میله متداول شدن
grow rife U فراوان یا متداول شدن
uncommon U غیر متداول غیرمعمول
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
raunchier U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
common business oreinted language U زبان با گرایش متداول تجاری
raunchiest U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
raunchy U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
rhumbatron U نوع متداول محفظه تشدید
once famous belief U عقیدهای که یک وقت متداول بود
microfiches U سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
microfiche U سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
verism U رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
dual in line package U بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
frequently U صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
led U یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
custom of a trade U عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
chum U دوست
heart-to-heart U دوست
heart-to-hearts U دوست
bozo U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
unfriended U بی دوست
dienophile U دی ان دوست
chums U دوست
leal U دوست
heart to heart U دوست
formalist U دوست
philogynist U زن دوست
amicable U دوست
hydrophilic U اب دوست
ally U دوست
allying U دوست
friendless U بی دوست
friend U دوست
friends U دوست
schoolmate U دوست
schoolmates U دوست
buddy U دوست
philoginous U زن دوست
buddies U دوست
fraternising U دوست بودن
fraternised U دوست بودن
fraternises U دوست بودن
cater cousin U دوست صمیمی
saprophytic U پوده دوست
xenophile U بیگانه دوست
fraternize U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
ornithophilous U مرغ دوست
fraternizes U دوست بودن
gregarious U گروده دوست
to make a friend of U دوست شدن با
disliking U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
negrophil U سیاه دوست
dislike U دوست نداشتن
sweet tooth U شیرینی دوست
solomon U صلح دوست
fraternizing U دوست بودن
nucleophile U هسته دوست
phiadelphian U نوع دوست
philotechnic U صناعت دوست
affects U دوست داشتن
affect U دوست داشتن
pen pal U دوست قلمی
pen pals U دوست مکاتبهای
philanthrope U بشر دوست
philhellene U دوست یونان
philhellenic U دوست یونان
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pals U دوست قلمی
unlovely U دوست نداشتنی
philobiblic U کتاب دوست
crony U دوست صمیمی
philotechnic U صنعت دوست
friends U دوست کردن
girlfriends U دوست دختر
pornerastic U جنده دوست
zoophilic U حیوان دوست
zoophilous U حیوان دوست
careerist U حرفه دوست
careerists U حرفه دوست
cronies U دوست صمیمی
family man U زن و بچه دوست
psychrophilic U سرما دوست
peaceable U صلح دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
family men U زن و بچه دوست
oxyphil U اسید دوست
oxyphile U اسید دوست
patiot U میهن دوست
phihellenic U یونانی دوست
girlfriend U دوست دختر
friend U دوست کردن
negrophil U زنگی دوست
hand in glove U دوست همراز
hand and glove U دوست همراز
I need my e U من دوست دارم
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
halophilous U نمک دوست
hail fellow U دوست صمیمی
germanophil U المان دوست
boyfriends U دوست پسر
philanthropist U بشر دوست
heliophilous U افتاب دوست
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
boyfriend U دوست پسر
his friend's murder U قتل دوست او
patriotic U میهن دوست
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
expressionist U حالت دوست
expressionism U حالت دوست
philanthropists U بشر دوست
gallophile U فرانسه دوست
friendly state U کشور دوست
francophile U فرانسه دوست
anglophile U انگلیسی دوست
loveable U دوست داشتنی
electrophile U الکترون دوست
dislikeable U دوست نداشتنی
dislikable U دوست نداشتنی
dendrophilous U درخت دوست
bibliophil U کتاب دوست
culturist U فرهگ دوست
amativeness U دوست داشتن
acidophile U اسید دوست
francophil U فرانسه دوست
lovable U دوست داشتنی
acidophile U ترشی دوست
lovely U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
lovelier U دوست داشتنی
rats U دوست بی وفا
chessist U شطرنج دوست
necrophilous U لاشه دوست
humanitarian U بشر دوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com