English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parties U متداعیین اطراف دعوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
litigants U متداعیین
the litigants U متداعیین
parties to a dispute U متداعیین
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
environments U اطراف
from the four winds U از اطراف
environs U اطراف
environment U اطراف
milieus U اطراف
parties U اطراف
milieux U اطراف
milieu U اطراف
mess around <idiom> U دو رو اطراف بازیکردن
sides of the question U اطراف موضوع
go around <idiom> U به اطراف سفرکردن
gravesides U اطراف قبر
edge zone U اطراف لبه
vicinity U در حدود در اطراف
graveside U اطراف قبر
ambient noise U صدای اطراف
about U در اطراف نزدیک
architrave U گچبری اطراف در
pericardium U اطراف قلب
wryly U به اطراف چرخاندن
wry U به اطراف چرخاندن
periderm U پوست اطراف
pappus U کلاله اطراف گل
barnyards U محوطهء اطراف انبار
barnyard U محوطهء اطراف انبار
black eyes U سیاهی اطراف چشم
black eye U سیاهی اطراف چشم
seaward U اطراف دریا روبدریا
quayside U زمین اطراف بارانداز
port U ریل اطراف ناو
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
sea chest U مکندههای اطراف ناو
to look a bout U اطراف کار را پاییدن
look round U اطراف کار را دیدن
atmosphere U فضای اطراف هرجسمی
atmospheres U فضای اطراف هرجسمی
safe distance U مسافت امن اطراف مین
areola U محوطهء کوچک اطراف چیزی
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
snaking U تورگیری اطراف توپ ناو
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
whiskery U موی اطراف گونه وچانه
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
paraselene U روشنایی اطراف هاله ماه
heat muff U پوشش اطراف پنجه اگزوز
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
greater U شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
whisker U موی اطراف گونه وچانه
balteus U [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
drop leaf U رومیزی اویخته از اطراف میز
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
mauling U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
cimbia U [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
ambient U متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
thistledown U پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
mauls U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
aureole U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
aureola U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumens U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
mauled U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
maul U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
professions U دعوی
profession U دعوی
quarrelling U دعوی
quarreling U دعوی
quarrel U دعوی
quarreled U دعوی
claiming U دعوی
lawsuit U دعوی
claim U دعوی
strife U دعوی
pretensions U دعوی
claimed U دعوی
quarrels U دعوی
lawsuits U دعوی
pretension U دعوی
claims U دعوی
case U دعوی
quarrelled U دعوی
suit at law U دعوی
cases U دعوی
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
primary cluster U تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
gipsy bonnet U کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
counter claim U دعوی متقابل
parties U اصحاب دعوی
admissible case U دعوی مسموع
hearing U استماع دعوی
bringing an action U اقامه دعوی
desistement U انصراف از دعوی
pretensions U دعوی خودفروشی
desistement U ترک دعوی
ancillary suit U دعوی طاری
pretension U دعوی خودفروشی
claimants U اصحاب دعوی
cross action U دعوی متقابل
criminal action U دعوی جزایی
counterclaim U دعوی متقابل
initiating proceedings U اقامه دعوی
hypothetical case U دعوی فرضی
litigant U طرف دعوی
party to a suit U طرف دعوی
claim for restitution U دعوی استرداد
hearings U استماع دعوی
jactation U دعوی دروغ
object of claim U خواسته دعوی
parties to a dispute U اصحاب دعوی
nullity proceeding U دعوی بطلان
civil action U دعوی مدنی
acquittance U سندترک دعوی
acquittance U ترک دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
jactitation U دعوی دروغ
lis mota U شروع دعوی
mertis of the case U ماهیت دعوی
opponent U طرف دعوی
opponents U طرف دعوی
parties of dispute U اصحاب دعوی
suit U خواستگاری دعوی
substituted service U اوراق دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
set up claim to U دعوی کردن
set off U دعوی متقابل
litigation U دعوی قضایی
plea U پاسخ دعوی
pleas U پاسخ دعوی
sue U دعوی کردن
sued U دعوی کردن
sues U دعوی کردن
suing U دعوی کردن
s.c U همان دعوی
issues U موضوع دعوی
issued U موضوع دعوی
issue U موضوع دعوی
suited U خواستگاری دعوی
suits U خواستگاری دعوی
vexatious action U دعوی ایذائی
litigation U ترافع دعوی
withdrawal of a case U استرداد دعوی
disclaimer U ترک دعوی
disclaimers U ترک دعوی
waiving a claim U اسقاط دعوی
case U دعوی مرافعه
case U دعوی مورد
cases U دعوی مرافعه
cases U دعوی مورد
the litigants U طرفین دعوی
quarrel U دعوی کردن
quarreled U دعوی کردن
retraxit U استرداد دعوی
quarrels U دعوی کردن
quitclaim U ترک دعوی
personal action U دعوی منقول
personal action U دعوی شخصی
restitution of conjugal rights U دعوی تمکین
relinquishment of a claim U اسقاط دعوی
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
possessory action U دعوی مالکیت
relinquishment of a claim U ترک دعوی
prime impression U دعوی ابتدایی
quarrelling U دعوی کردن
litigants U اصحاب دعوی
right of action U حق اقامه دعوی
prime impression U دعوی بدوی
post litem motam U پس از طرح دعوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com