Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
involved
U
مبهم گرفتار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
benighted
U
گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
captives
U
گرفتار
captive
U
گرفتار
in for
U
گرفتار
ill at ease
U
گرفتار
afoul
U
گرفتار
preoccupied
U
گرفتار
fogbound
U
گرفتار مه
woebegone
U
گرفتار غم
entangled
U
گرفتار
run into
U
گرفتار شدن
incumber
U
گرفتار کردن
overtakes
U
گرفتار کردن
enwrap
U
گرفتار کردن
enswathe
U
گرفتار کردن
entangle
U
گرفتار کردن
enamored
U
گرفتار عشق
embarrassed with debts
U
گرفتار قرض
pensive
U
پکر گرفتار غم
tangles
U
گرفتار کردن
tangle
U
گرفتار کردن
snard
U
گرفتار کردن
overtake
U
گرفتار کردن
overtaken
U
گرفتار کردن
overladen
U
سخت گرفتار
hard-pressed
U
سخت گرفتار
hard pressed
U
سخت گرفتار
involve
U
گرفتار کردن
involving
U
گرفتار کردن
thirl
U
گرفتار کردن
to lay hold on
U
گرفتار کردن
windbound
U
گرفتار باد
snarly
U
گرفتار دام
to be in love
U
گرفتار بودن
mousetrap
U
گرفتار کردن
stormbound
U
گرفتار توفان
mousetraps
U
گرفتار کردن
involves
U
گرفتار کردن
vague
U
مبهم
vaguer
U
مبهم
involute
U
مبهم
obscuring
U
مبهم
enigmatical
U
مبهم
veiled
U
مبهم
amphibolic
U
مبهم
opaque
U
مبهم
nebular
U
مبهم
nubilous
U
مبهم
vaguest
U
مبهم
obscurest
U
مبهم
forked
U
مبهم
obscure
U
مبهم
ambiguous
U
مبهم
slurry
U
مبهم
hazier
U
مبهم
haziest
U
مبهم
hazy
U
مبهم
esoteric
U
مبهم
enigmatic
U
مبهم
imprecise
U
مبهم
mysterious
U
مبهم
misty
U
مبهم
dusky
U
مبهم
obscured
U
مبهم
dims
U
مبهم
dimmed
U
مبهم
obscures
U
مبهم
dim
U
مبهم
irrational
U
مبهم
obscurer
U
مبهم
to let in for
U
گرفتار یا دچار کردن
go through changes
<idiom>
U
گرفتار تغییرات شدن
snowed under
U
گرفتار درگیرکار پرمشغله
embroiled in war
U
دچار یا گرفتار جنگ
entoil
U
گرفتار مخمصه کردن
to flounder
U
گیر و گرفتار شدن
i am awkwardly situated
U
بد جوری گرفتار شده ام
conscience-stricken
U
گرفتار عذاب وجدان
inviscate
U
در چسب گرفتار کردن
i am in a sorry hopeless etc
U
بدجوری گرفتار شده ام
vaguely
U
بطور مبهم
obscure
U
مبهم نامفهوم
obscured
U
مبهم نامفهوم
unequivocally
U
غیر مبهم
unequivocal
U
غیر مبهم
pronominal adjective
U
صفت مبهم
obscuring
U
مبهم نامفهوم
obscures
U
مبهم نامفهوم
obscurest
U
مبهم نامفهوم
ambiguous language
U
زبان مبهم
obscurer
U
مبهم نامفهوم
oracle
U
پاسخ مبهم
adumbrate
U
مبهم کردن
incidental
U
غیر مبهم
oracles
U
پاسخ مبهم
ambiguous figure
U
شکل مبهم
ambiguously
U
بطور مبهم
immesh
U
در دام نهادن گرفتار کردن
he was in a sorry pickel
U
بد جوری گرفتار شده بود
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
To be trapped.
U
دربند افتادن ( گرفتار شدن )
embrangle
U
گیر انداختن گرفتار کردن
up the pole
U
گرفتار در تنگنا واقع شده
left handedly
U
بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
enigmas
U
رمز بیان مبهم
obscurantism
U
سبک نگارش مبهم
obfuscate
U
مبهم و تاریک کردن
obfuscation
U
مبهم و تاریک کردن
enigma
U
رمز بیان مبهم
hazily
U
بطور تیره و مبهم
ambiguous grammar
U
دستور زبان مبهم
lure
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
to implicate somebody in something
U
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
lured
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lures
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
luring
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
gill net
U
گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
to involve somebody in something
[negative]
U
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
oracularly
U
بطور سر بسته یا مبهم ازغیب
blur
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
Blessings are not valued till they are gone.
<proverb>
U
قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.
ambiguities
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
blurred black ground
U
زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
ambiguity
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
metaphysically
U
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
go to sleep
U
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
to run into a bad practice
U
گرفتار کار زشتی شدن بخوی بدی دچار شدن
to get caught up in something
U
در چیزی گیر کردن
[افتادن]
[گرفتار شدن]
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح مجازی]
binds
U
گرفتار واسیر کردن مقید کردن
bind
U
گرفتار واسیر کردن مقید کردن
implicating
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicates
U
گرفتار کردن مشمول کردن
to run in
U
گرفتار کردن انتخاب کردن
implicated
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicate
U
گرفتار کردن مشمول کردن
hallucinate
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
obscuring
U
مبهم کردن گمنام کردن
obscures
U
مبهم کردن گمنام کردن
obscurer
U
مبهم کردن گمنام کردن
obscurest
U
مبهم کردن گمنام کردن
obscured
U
مبهم کردن گمنام کردن
obscure
U
مبهم کردن گمنام کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com