Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sentience
U
مبنای حس وحساسیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
U
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
hexadecimal
U
مبنای 61
ternary
U
در مبنای سه
base of fire
U
مبنای اتش
binary number system
U
سیستم مبنای دو
computer based
U
بر مبنای کامپیوتر
fixed radix
U
با مبنای ثابت
data base
U
مبنای اطلاعات
fuselage refrence line
U
خط مبنای بدنه
force basis
U
مبنای یکان
basic of issue
U
مبنای توزیع
datum line
U
خط مبنای سنجش
fire base
U
مبنای اتش
troop basis
U
مبنای یکان
ternary
U
سه مبنایی در مبنای سه
tax base
U
مبنای مالیاتی
unit of issue
U
مبنای توزیع
on trust
U
بر مبنای اعتبار
ration basis
U
مبنای جیره
number base
U
مبنای عددی
monetary base
U
مبنای پولی
mobilization base
U
مبنای بسیج
rationale
U
مبنای کار
refrence
U
مبنای مقایسه
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
meteorological datum plane
U
ایستگاه مبنای هواسنجی
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
datum plane
U
سطح مبنای ارتفاع
wartime load
U
بار مبنای ناو
datum plane
U
سطح مبنای اب دریا
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
datum sweeping mark
U
علامت مبنای روبش
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
fire support base
U
مبنای پشتیبانی اتش
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
chart datum
U
مبنای عمق نقشه
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
software base
U
مبنای نرم افزار
basic tactical unit
U
یکان مبنای تاکتیکی
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
b
U
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
line of site
U
خط تراز یا مبنای افق توپ
keypad
U
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
hydrographic datum
U
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
plane of fire
U
سطح مبنای مسیر تیراندازی
altitude datum
U
سطح مبنای ارتفاع سنجی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
peak load pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
basic load
U
بار مبنای مهمات یا وسایل
pay grade
U
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post
U
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation
U
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
parametric estimate
U
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
rectification
U
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
opportunism
U
بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
marginal productivity theory of
U
نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
hexadecimal notation
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
gyro plane
U
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
underconsumption theory of
U
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
hex
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p
U
برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
e
U
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
f
U
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
fox
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
racism
U
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
e
U
عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
refereed
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
dogs
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
gyrohorizon
U
افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism
U
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
c
U
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
binary to hexadecimal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
true origin
U
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
transitivity principle
U
بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com