Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
upholster
U
مبلمان کردن خانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To rearrange the futniture.
U
اثاثیه ( مبلمان ) راجابجا کردن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
well-appointed
U
خوب مبلمان شده
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
honey comb
U
خانه خانه کردن
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
dishouse
U
بی خانه کردن
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
to bring to ruin
U
خانه خراب کردن
graticule
U
چهار خانه کردن
to do up
U
خانه خراب کردن
To rent(lease) a house.
U
خانه ای رااجاره کردن
to keep house
U
خانه داری کردن
housekeep
U
خانه داری کردن
keep house
U
خانه داری کردن
houseclean
U
خانه تکانی کردن
houseclean
U
خانه راتمیز کردن
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
to repair the roof
U
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
pages
U
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
To collect (pack)the household goods.
U
اسباب خانه را جمع کردن
paged
U
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
page
U
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
have over
<idiom>
U
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
move in
U
به خانه تازه اسباب کشی کردن
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
To vacate a house.
U
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to go to
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
to go away
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
furnace house
U
خانه
within doors
U
در خانه
houseless
U
بی خانه
dwellings
U
خانه
housing
U
خانه ها
checkered
U
خانه خانه
unsheltered
<adj.>
U
بی خانه
honeycomb
U
خانه خانه
honeycombs
U
خانه خانه
homes
U
خانه
pied-a-terre
U
خانه
pieds-a-terre
U
خانه
cellulated
U
خانه خانه
sockets
U
خانه
lodged
U
خانه
lodge
U
خانه
lodges
U
خانه
cell
U
خانه
houseroom
U
جا در خانه
i was under his roof
U
در خانه
quarterage
U
خانه
socket
خانه
pigeon hole
U
خانه
pigeon-hole
U
خانه
pigeon-holes
U
خانه
dwelling
U
خانه
cells
U
خانه
lares
U
خانه
domicile
U
خانه
alveolate
U
خانه خانه
house
U
خانه
door-to-door
U
خانه به خانه
cloisonne
U
خانه خانه
roommates
U
هم خانه
her house
U
خانه ان زن
domiciles
U
خانه
door to door
U
خانه به خانه
lar
U
خانه
tersellated
U
خانه خانه
houses
U
خانه
her house
U
خانه اش
materfamilias
U
زن خانه
shack
U
خانه
roommate
U
هم خانه
home
U
خانه
rooms
U
خانه
room
U
خانه
cellular
U
خانه خانه
shacks
U
خانه
housed
U
خانه
double-fronted
U
خانه دو در
villa
U
خانه ییلاقی
housewifely
U
خانه دار
closet
U
صندوق خانه
whorehouse
U
فاحشه خانه
closets
U
صندوق خانه
secretariate
U
دبیر خانه
homework
U
تکلیف خانه
active cell
U
خانه کاری
tower house
U
خانه برجی
closeting
U
صندوق خانه
ladies
U
رئیسه خانه
call house
U
فاحشه خانه
hub or hub by
U
خانه دار
wanigan
U
خانه سیار
villas
U
خانه ییلاقی
closeted
U
صندوق خانه
brothel
U
فاحشه خانه
lady
U
رئیسه خانه
bookbindery
U
صحاف خانه
housewifery
U
خانه دار
brothels
U
فاحشه خانه
husbandman
U
سرپرست خانه
darkrooms
U
تاریک خانه
vegetable soil
U
خانه باغی
bindery
U
صحاف خانه
materfamilias
U
بانوی خانه
housemen
U
مرد خانه
housemen
U
مستخدم خانه
boy
U
خانه شاگرد
boys
U
خانه شاگرد
materfamilas
U
بانوی خانه
housewife
U
زن خانه دار
slaughterhouses
U
قصاب خانه
slaughterhouse
U
قصاب خانه
housewife
U
خانم خانه
housewives
U
زن خانه دار
tanneries
U
دباغ خانه
tannery
U
دباغ خانه
houseman
U
مستخدم خانه
dispensaries
U
نقاهت خانه
mansion house
U
خانه ارباب
bordel
U
فاحشه خانه
domestic
U
خانه دار
dispensary
U
نقاهت خانه
householder
U
خانه دار
householder
U
مالک خانه
householders
U
خانه دار
householders
U
مالک خانه
darkroom
U
تاریک خانه
next door
U
خانه پهلویی
houseman
U
مرد خانه
furniture
U
اثاث خانه
houseman
U
اهل خانه
housewives
U
خانم خانه
observatory
U
رصد خانه
refinery
U
تصفیه خانه
home born
U
خانه زاد
lupanar
U
فاحشه خانه
panel house
U
جنده خانه
lupanar
U
جنده خانه
canteen
U
سفره خانه
registry
U
دفتر خانه
majordomo
U
بزرگتر خانه
boathouse
U
قایق خانه
refineries
U
تصفیه خانه
homemaker
U
خانه دار
luft
U
خانه فرار
observatories
U
رصد خانه
homebred
U
خانه پرورده
gambling house
U
قمار خانه
gaming house
U
قمار خانه
boathouses
U
قایق خانه
registries
U
دفتر خانه
thrifty
U
خانه دار
grummet
U
شاگرد خانه
housecoats
U
لباس خانه
morgue
U
مرده خانه
morgues
U
مرده خانه
goodwife
U
کدبانوی خانه
housecoat
U
لباس خانه
robe de chambre
U
لباس خانه
to leave word in the house
U
در خانه سپردن
serfs
U
خانه زاد
homely
U
مثل خانه
mobile home
U
خانه متحرک
schoolhouses
U
خانه مدیراموزشگاه
mobile homes
U
خانه متحرک
canteens
U
سفره خانه
alveolus
U
شش خانه حبابچه
armory
U
اسلحه خانه
powerhouses
U
موتور خانه
powerhouse
U
موتور خانه
gynaeceum
U
خانه اندرونی
serf
U
خانه زاد
house top
U
بام خانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com