English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deductible U مبلغ قابل کسر
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
worthy of note U قابل ملاحظه
healable U قابل ملاحظه
remerkableness U قابل ملاحظه بودن
noteworthiness U قابل ملاحظه بودن
unconsidered U غیر قابل ملاحظه
noteworthily U بطور قابل ملاحظه
remarkably U بطور قابل ملاحظه
petty U غیر قابل ملاحظه
considerably U بطور قابل ملاحظه
sizeable U قابل ملاحظه بزرگ
noticeably U بطرز قابل ملاحظه
sizable U قابل ملاحظه بزرگ
notably U بطور برجسته یا قابل ملاحظه
worthy of remark U قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
She is a considerate (an inconsiderate ) person . U آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
amounting U : مبلغ
amounts U مبلغ
promoter U مبلغ
amounted U : مبلغ
amounts U : مبلغ
amount U : مبلغ
amounted U مبلغ
propagandists U مبلغ
quantity U مبلغ
amount U مبلغ
quantum U مبلغ
sum U مبلغ
sums U مبلغ
summa U مبلغ
tot U مبلغ
tots U مبلغ
quantities U مبلغ
propagandist U مبلغ
promoters U مبلغ
lump sums U مبلغ کل
amounting U مبلغ
lump sum U مبلغ کل
price U مبلغ شرطبندی
missionary U مبلغ مذهبی
missionaries U مبلغ مذهبی
converter U مبلغ مذهبی
convertor U مبلغ مذهبی
roundest U مبلغ زیاد
chicken feed U مبلغ ناچیز
turnover U مبلغ فروش
prices U مبلغ شرطبندی
pittance U مبلغ جزئی
premium U مبلغ بیمه
premiums U مبلغ بیمه
pin money U مبلغ ناچیز
dribblet U مبلغ کوچک
missioner U مبلغ مذهبی
entirenss U جمع کل مبلغ کل
twopence U مبلغ دو پنس
round U مبلغ زیاد
carry forward U مبلغ منقول
evengelist U مبلغ مسیحی
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
to figure up مبلغ یا میزان
gross amount U مبلغ ناخالص
the entire sum U تمامی مبلغ
backing U مبلغ شرطبندی
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
hike U مبلغ رابالا بردن
it was a U مبلغ زیادی بود
hiked U مبلغ رابالا بردن
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
ratal U مبلغ مشمول مالیات
hiking U مبلغ رابالا بردن
hikes U مبلغ رابالا بردن
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
respect U ملاحظه
not unmindful U بی ملاحظه
cum grano U با ملاحظه
unmindful U بی ملاحظه
incosiderate U بی ملاحظه
remarked U ملاحظه
disregardful U بی ملاحظه
unconsidered U بی ملاحظه
tact U ملاحظه
considerations U ملاحظه
regards U ملاحظه
regarded U ملاحظه
respects U ملاحظه
consideration U ملاحظه
regard U ملاحظه
observations U ملاحظه
thoughtless U بی ملاحظه
incautious U بی ملاحظه
remark U ملاحظه
unthinking U بی ملاحظه
remarking U ملاحظه
indiscreet U بی ملاحظه
remarks U ملاحظه
rashness U بی ملاحظه گی
bluftly U بی ملاحظه
animadversion U ملاحظه
prudence U ملاحظه
gravitas U ملاحظه
inconsiderate U بی ملاحظه
observation U ملاحظه
incircumspect U بی ملاحظه
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
perceives U ملاحظه کردن
inadvertent U بی ملاحظه سهوی
canniness U ملاحظه کاری
heeds U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
heed U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
observes U ملاحظه کردن
observe U ملاحظه کردن
perceiving U ملاحظه کردن
perceived U ملاحظه کردن
noteless U غیرقابل ملاحظه بی نت
noting U ملاحظه کردن
regarded U ملاحظه کردن
regard U ملاحظه کردن
observed U ملاحظه کردن
regards U ملاحظه کردن
observing U ملاحظه کردن
ciecumspect U ملاحظه کار
consider U ملاحظه کردن
considers U ملاحظه کردن
circumspectly U ملاحظه کارانه
notes U ملاحظه کردن
circumspective U ملاحظه کار
note U ملاحظه کردن
blat U بی معنی و بی ملاحظه
to take note of U ملاحظه کردن
perceive U ملاحظه کردن
regrad for others U ملاحظه دیگران
circumspect U ملاحظه کار
irrespective of U بدون ملاحظه
annotation U تحشیه ملاحظه
noted U مورد ملاحظه
regard for others U ملاحظه دیگران
considerately U ازروی ملاحظه
regardant U ملاحظه کننده
wary U با ملاحظه هشیار
annotations U تحشیه ملاحظه
reckless U بی ملاحظه بی اعتنا
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
Without the least regard . U بدون کمترین ملاحظه یی
remarking U تبصره ملاحظه کردن
thoughtful of others U با ملاحظه نسبت بدیگران
remarks U تبصره ملاحظه کردن
blat U بی ملاحظه حرف زدن
As you can see for yourself. U همانطور که ملاحظه می فرمایید
to take in a reef U با ملاحظه کار کردن
oversubtle U بیش از حد ملاحظه کار
remark U تبصره ملاحظه کردن
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
without the gloves U جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
remarked U تبصره ملاحظه کردن
blankly U بدون ملاحظه بکلی
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
unadvied U تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
unadvised U تند وبی ملاحظه بی احتیاط
guarded U احتیاط امیز ملاحظه کار
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
Observation of natural phenomena . U ملاحظه پدیده های طبیعی
to take off the gloves U رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) . U خیلی ملاحظه کار است
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com