English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
investments U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
investing U سرمایه گذاری کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
invest U سرمایه گذاری کردن
investment function U تابع سرمایه گذاری
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
financial investment U سرمایه گذاری مالی
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
invests U سرمایه گذاری کردن
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
share holding U سرمایه گذاری در سهام
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
national investment U سرمایه گذاری ملی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
funded U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
net investment U سرمایه گذاری خالص
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
deposits U سرمایه گذاری کردن
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری کردن
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
induced investment U سرمایه گذاری القائی
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
deposit U سرمایه گذاری کردن
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
sum U مبلغ
promoter U مبلغ
lump sums U مبلغ کل
quantities U مبلغ
lump sum U مبلغ کل
propagandist U مبلغ
propagandists U مبلغ
quantum U مبلغ
tot U مبلغ
tots U مبلغ
quantity U مبلغ
amount U : مبلغ
amounting U مبلغ
amounts U : مبلغ
amounts U مبلغ
promoters U مبلغ
summa U مبلغ
amounted U مبلغ
amounted U : مبلغ
sums U مبلغ
amount U مبلغ
amounting U : مبلغ
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
convertor U مبلغ مذهبی
carry forward U مبلغ منقول
gross amount U مبلغ ناخالص
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
prices U مبلغ شرطبندی
evengelist U مبلغ مسیحی
converter U مبلغ مذهبی
dribblet U مبلغ کوچک
missioner U مبلغ مذهبی
chicken feed U مبلغ ناچیز
entirenss U جمع کل مبلغ کل
missionaries U مبلغ مذهبی
twopence U مبلغ دو پنس
backing U مبلغ شرطبندی
to figure up مبلغ یا میزان
round U مبلغ زیاد
premium U مبلغ بیمه
roundest U مبلغ زیاد
premiums U مبلغ بیمه
missionary U مبلغ مذهبی
the entire sum U تمامی مبلغ
turnover U مبلغ فروش
price U مبلغ شرطبندی
pin money U مبلغ ناچیز
pittance U مبلغ جزئی
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
hike U مبلغ رابالا بردن
hiked U مبلغ رابالا بردن
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
hikes U مبلغ رابالا بردن
ratal U مبلغ مشمول مالیات
it was a U مبلغ زیادی بود
deductible U مبلغ قابل کسر
hiking U مبلغ رابالا بردن
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com