English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
current liability U بدهی جاری
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
capital liability U بدهی سرمایه
working capacity U سرمایه جاری
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
dropper U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
summa U مبلغ
amount U مبلغ
amount U : مبلغ
quantity U مبلغ
quantities U مبلغ
amounts U مبلغ
amounts U : مبلغ
sum U مبلغ
sums U مبلغ
amounting U مبلغ
propagandists U مبلغ
amounting U : مبلغ
amounted U : مبلغ
amounted U مبلغ
propagandist U مبلغ
promoter U مبلغ
tots U مبلغ
tot U مبلغ
promoters U مبلغ
lump sum U مبلغ کل
lump sums U مبلغ کل
quantum U مبلغ
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
turnover U مبلغ فروش
pittance U مبلغ جزئی
converter U مبلغ مذهبی
gross amount U مبلغ ناخالص
convertor U مبلغ مذهبی
the entire sum U تمامی مبلغ
twopence U مبلغ دو پنس
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
dribblet U مبلغ کوچک
price U مبلغ شرطبندی
prices U مبلغ شرطبندی
round U مبلغ زیاد
roundest U مبلغ زیاد
missionary U مبلغ مذهبی
missionaries U مبلغ مذهبی
premium U مبلغ بیمه
premiums U مبلغ بیمه
missioner U مبلغ مذهبی
to figure up مبلغ یا میزان
evengelist U مبلغ مسیحی
chicken feed U مبلغ ناچیز
carry forward U مبلغ منقول
pin money U مبلغ ناچیز
entirenss U جمع کل مبلغ کل
backing U مبلغ شرطبندی
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
ratal U مبلغ مشمول مالیات
hike U مبلغ رابالا بردن
hikes U مبلغ رابالا بردن
it was a U مبلغ زیادی بود
hiked U مبلغ رابالا بردن
hiking U مبلغ رابالا بردن
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
deductible U مبلغ قابل کسر
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
liabilities U بدهی
liability U بدهی
debiting U بدهی
liability to disease U بدهی
indebtedness U بدهی
debts U بدهی
debited U بدهی
due U بدهی
debits U بدهی
debt U بدهی
debit U بدهی
debts U بدهی داشتن
liability insurance U بیمه بدهی
capital liability U بدهی درازمدت
debt burden U بار بدهی
debit note U صورتحساب بدهی
credit note U سند بدهی
debt U بدهی داشتن
collective liability U بدهی جمعی
promissory notes U سند بدهی
oxygen debt U بدهی اکسیژن
promissory note U سند بدهی
promissory note U برگه بدهی
legal liability U بدهی قانونی
contingent liability U بدهی اتفاقی
contingent liability U بدهی احتمالی
back U بدهی پس افتاده
backs U بدهی پس افتاده
credit notes U سند بدهی
promissory notes U برگه بدهی
liabilities and assets U بدهی و دارایی
to get into debt U بدهی پیداکردن
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
acknowladgement of debt U قبول بدهی
to be in debt U بدهی داشتن
absolute liability U بدهی مطلق
net debt U بدهی خالص
national debt U بدهی ملی
due bill U سند بدهی
public debt U بدهی دولت
arrear U بدهی معوق
floating debt U بدهی متغیر
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
an active debt U بدهی با ربح
arrear U بدهی پس افتاده
debiting U ستون بدهی
debited U حساب بدهی
debiting U حساب بدهی
admission of liability U قبول بدهی
debited U ستون بدهی
debt perpetrator U مرتکب بدهی
private debt U بدهی خصوصی
bank overdraft U بدهی به بانک
liquidation U پرداخت بدهی
debit U ستون بدهی
debit card U کارت بدهی
debits U ستون بدهی
debit U حساب بدهی
the d. of a debt U پرداخت بدهی
book debts U بدهی دفتری
debits U حساب بدهی
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
debiting U در ستون بدهی گذاشتن
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
solvency U توانایی پرداخت بدهی
debits U در ستون بدهی گذاشتن
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
due U بدهی موعد پرداخت
charge account U حساب بدهی مشتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com