English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to subscribe to a charity U تعهدپرداخت مبلغی ...
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
to fine down U بادادن مبلغی ازاجاره
charge a sum to U مبلغی را به حساب .....گذاشتن
credit a sum to someone U مبلغی را به حساب بستانکارکسی گذاشتن
to borrow an amount U مبلغی را قرض گرفتن [اقتصاد]
credit someone with a sum U مبلغی را به بستانکار حساب کسی گذاشتن
To incur some heavy expenses. U مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
premium U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
septum U حفرههای بینی پره بینی
predictions U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
prediction U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
to read people's hands U کف بینی کردن
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
second-guessing U پیش بینی کردن
miscalculate U بدپیش بینی کردن
second-guesses U پیش بینی کردن
second-guessed U پیش بینی کردن
augur U پیش بینی کردن
augured U پیش بینی کردن
auguring U پیش بینی کردن
plan U پیش بینی کردن
to make provision U پیش بینی کردن
foreshow U پیش بینی کردن
plans U پیش بینی کردن
augurs U پیش بینی کردن
second guess U پیش بینی کردن
second-guess U پیش بینی کردن
prognosticate U پیش بینی کردن
miscalculated U بدپیش بینی کردن
preparations U پیش بینی کردن
forecasts U پیش بینی کردن
nose-picking U انگشت کردن در بینی
miscalculating U بدپیش بینی کردن
to blow one's nose U بینی پاک کردن
previse U پیش بینی کردن
preparation U پیش بینی کردن
foresee U پیش بینی کردن
dopes U پیش بینی کردن
foresees U پیش بینی کردن
dope U پیش بینی کردن
prevision U پیش بینی کردن
anticipate U پیش بینی کردن
anticipated U پیش بینی کردن
anticipates U پیش بینی کردن
forecast U پیش بینی کردن
anticipating U پیش بینی کردن
expect U پیش بینی کردن
expected U پیش بینی کردن
miscalculates U بدپیش بینی کردن
expects U پیش بینی کردن
forecasted U پیش بینی کردن
expecting U پیش بینی کردن
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
antedates U پیش بینی کردن جلوانداختن
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
antedated U پیش بینی کردن جلوانداختن
miscalculate U پیش بینی غلط کردن
antedate U پیش بینی کردن جلوانداختن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
to provide for old age U پیش بینی روزگارپیری را کردن
preselect U پیش بینی موضع کردن
miscalculated U پیش بینی غلط کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
miscalculating U پیش بینی غلط کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
miscalculates U پیش بینی غلط کردن
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffles U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
extrapolate U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
possibilities line U خط بودجه
budgets U بودجه
budgeted U بودجه
appropriation symbol U کد بودجه
budget U بودجه
budget line U خط بودجه
unfunded U بی بودجه
administrative budget U بودجه اداری
cyclical budget U بودجه دورانی
budget surplus U مازاد بودجه
budget cycle U گردش بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget deficit U کسر بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budget process U فرایند بودجه
budget surplus U اضافه بودجه
cyclical budget U بودجه ادواری
budget cycle U مراحل بودجه
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
budgetary control U کنترل بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
margins U بودجه احتیاطی
margin U بودجه احتیاطی
state budget U بودجه دولت
budgetary U مربوط به بودجه
budget deficit U کسری بودجه
operating budget U بودجه عملیاتی
budget period U زمان بودجه
household budget U بودجه خانوار
government dificit surplus U کسر بودجه
budget execution U اجرای بودجه
variable budget U بودجه متغیر
national budget U بودجه ملی
budget balance U تعادل بودجه
budget constraint U محدودیت بودجه
appropriation limitation U محدودیت بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget bureau U دفتر بودجه
current budget U بودجه جاری
deficit U کسر بودجه
appropriation U اختصاص بودجه
budget period U دوره بودجه
flexible budget U بودجه متغیر
budget expenditures U مخارج بودجه
cash budget U بودجه نقدی
deficits U کسر بودجه
budget balance U توازن بودجه
budget ceiling U سقف بودجه
preliminary budget U بودجه ابتدائی
capital budget U بودجه تاسیساتی
government budget U بودجه دولت
budgeting U بودجه ریزی
family budget U بودجه خانواده
military funds U بودجه نظامی
municipal budget U بودجه شهرداری
family budget U بودجه خانوار
financial budget U بودجه مالی
development budget U بودجه عمرانی
preliminary budget U بودجه مقدماتی
annual budget U بودجه سالانه
capital budget U بودجه سرمایهای
fixed budget U بودجه ثابت
program budget U بودجه برنامهای
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
unified budget U بودجه واحد
balanced budget U بودجه متوازن
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
operating budget U بودجه بهره برداری
command budget estimate U براورد بودجه یکان
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
budgeter U تهیه کننده بودجه
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
deficit financing U تامین کسر بودجه
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
budget classification U طبقه بندی بودجه
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com