English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
economic warfare U مبارزه اقتصادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
fight U مبارزه
campaigns U مبارزه
bu U مبارزه
turn to U مبارزه
kumite U مبارزه
campaign U مبارزه
campaigned U مبارزه
fights U مبارزه
struggle U مبارزه
struggled U مبارزه
struggles U مبارزه
struggling U مبارزه
campaigning U مبارزه
defying U به مبارزه طلبیدن
defy U به مبارزه طلبیدن
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
brave U به مبارزه طلبیدن
braved U به مبارزه طلبیدن
braver U به مبارزه طلبیدن
outdare U به مبارزه طلبیدن
braves U به مبارزه طلبیدن
defies U به مبارزه طلبیدن
defied U به مبارزه طلبیدن
battle U مبارزه ستیز
battled U مبارزه ستیز
battles U مبارزه ستیز
battling U مبارزه ستیز
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
combat U مبارزه کردن
combated U مبارزه کردن
combating U مبارزه کردن
combats U مبارزه کردن
sensei U مبارزه مسابقهای
bravest U به مبارزه طلبیدن
braving U به مبارزه طلبیدن
class struggle U مبارزه طبقهای
challenger U مبارزه طلب
challengers U مبارزه طلب
election campaign U مبارزه انتخاباتی
class struggle U مبارزه طبقاتی
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
defiance U مبارزه طلبی
joust U مبارزه کردن
jousted U مبارزه کردن
jousting U مبارزه کردن
jousts U مبارزه کردن
electioneering U مبارزه انتخاباتی
combativeness U مبارزه طلبی
budo U روش مبارزه
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
challengo U مبارزه کردن
passives U مبارزه منفی
jisen U مبارزه واقعی
passive U مبارزه منفی
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
jiya kumite U مبارزه ازاد
kachi make U مبارزه تا مرگ
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
kyorougei U مبارزه تکواندو
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
swordplay U مبارزه زور ازمایی
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
tatemi U میدان مبارزه کاراته
championing U مبارزه دفاع کردن از
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
hajime U اغاز مبارزه کاراته
combatants U جنگی مبارزه طلب
champion U مبارزه دفاع کردن از
championed U مبارزه دفاع کردن از
combatant U جنگی مبارزه طلب
champions U مبارزه دفاع کردن از
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
struggle for existence U مبارزه برای زندگی
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
pit U درگود مبارزه قرار دادن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
pits U درگود مبارزه قرار دادن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
power struggle U مبارزه برای صاحب مقام شدن
tilting yard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tiltyard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
trench knitfe U چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
bushwhack U ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
crusade [against somebody or something] U مبارزه [با کسی یا چیزی] [اصطلاح مجازی]
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
economic U اقتصادی
economies U اقتصادی
economy U اقتصادی
socio economic U اقتصادی
economical U اقتصادی
economic maturity U کمال اقتصادی
economic maturity U بلوغ اقتصادی
economic man U انسان اقتصادی
economic recession U رکود اقتصادی
economic life U عمر اقتصادی
economic thought U تفکر اقتصادی
economic reconstruction U نوسازی اقتصادی
economic goals U اهداف اقتصادی
economic method U روش اقتصادی
economic mobilization U بسیج اقتصادی
economic model U الگوی اقتصادی
flucuations U نوسانات اقتصادی
economic modernization U نوسازی اقتصادی
economic motivation U انگیزه اقتصادی
economic value U ارزش اقتصادی
economic motivation U مشوق اقتصادی
economic variable U متغیر اقتصادی
economic justification U توجیه اقتصادی
economic thought U اندیشه اقتصادی
economic income U درامد اقتصادی
economic incentives U انگیزههای اقتصادی
economic union U اتحادیه اقتصادی
economic unity U یکپارچگی اقتصادی
economic history U تاریخ اقتصادی
economic rehabilitation U توانبخشی اقتصادی
economic growth U رشد اقتصادی
economic good U کالای اقتصادی
economic independence U استقلال اقتصادی
economic index U شاخص اقتصادی
economic interest U منافع اقتصادی
economic integration U همبستگی اقتصادی
economic trend U روند اقتصادی
economic integration U یکپارچگی اقتصادی
economic institutions U نهادهای اقتصادی
economic infrastructure U زیربنای اقتصادی
economic indicator U علائم اقتصادی
economic reconstruction U تجدیدساخت اقتصادی
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی
economic law U قانون اقتصادی
economic prosperity U رونق اقتصادی
economic resources U منابع اقتصادی
economic problems U مسائل اقتصادی
economic statistics U امارهای اقتصادی
economic problems U مشکلات اقتصادی
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
economic stability U ثبات اقتصادی
economic policy U سیاست اقتصادی
economic principles U اصول اقتصادی
economic potential U قدرت اقتصادی
economic sanctions U تحریم اقتصادی
economic potential U نیروی اقتصادی
economic power U قدرت اقتصادی
economic pressure U فشار اقتصادی
economic significance U اهمیت اقتصادی
economic sanctions U مجازاتهای اقتصادی
economic progress U ترقی اقتصادی
economic structure U بنیان اقتصادی
economic surplus U مازاد اقتصادی
economic structure U ساختار اقتصادی
economic relations U روابط اقتصادی
economic warfare U جنگ اقتصادی
economic waste U اتلاف اقتصادی
economic prosprity U رونق اقتصادی
economic organization U سازمان اقتصادی
economic paradoxes U تناقضات اقتصادی
economic wealth U ثروت اقتصادی
economic welfare U رفاه اقتصادی
economic progress U پیشرفت اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com