Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
swap out
U
مبادله کردن به خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
با هم مبادله کردن
interchanged
U
مبادله کردن
to barter for
U
مبادله کردن
interchanged
U
با هم مبادله کردن
interchanges
U
مبادله کردن
trade
U
مبادله کردن
traded
U
مبادله کردن
exchange
U
مبادله کردن
chaffer
U
مبادله کردن
trade-ins
U
مبادله کردن
interchange
U
مبادله کردن
swops
U
مبادله کردن
swopping
U
مبادله کردن
swopped
U
مبادله کردن
swaps
U
مبادله کردن
swapped
U
مبادله کردن
trade in
U
مبادله کردن
swap
U
مبادله کردن
trade-in
U
مبادله کردن
interchanges
U
با هم مبادله کردن
intercommunicate
U
مبادله کردن
exchanging
U
مبادله کردن
swop
U
مبادله کردن
interchanging
U
مبادله کردن
interchanging
U
با هم مبادله کردن
exchanged
U
مبادله کردن
exchanges
U
مبادله کردن
traded
U
داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
trade
U
داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
exchanges
U
صرافی مبادله کردن
exchanging
U
صرافی مبادله کردن
exchanges
U
مبادله کردن تعویض
to spar at each other
U
مبادله کلام کردن
exchange
U
مبادله کردن تعویض
exchanged
U
مبادله کردن تعویض
exchanging
U
مبادله کردن تعویض
exchange
U
صرافی مبادله کردن
swap in
U
مبادله کردن به داخل
exchanged
U
صرافی مبادله کردن
lay to
U
مبادله ضربات کردن
commmute
U
تغییر دادن مبادله کردن
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
dicker
U
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
discharge
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
unship
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
ablate
U
بریدن و خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
disarms
U
از ضامن خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
tabling
U
از دستور خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
bater
U
مبادله
exchanged
U
مبادله
bartering
U
مبادله
interchanged
U
مبادله
interchanges
U
مبادله
truck
U
مبادله
trucked
U
مبادله
trucking
U
مبادله
trucks
U
مبادله
trade in
U
مبادله
trade-in
U
مبادله
exchange
U
مبادله
barter
U
مبادله
barters
U
مبادله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com