Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
testudinarious
U
مانند کاسه سنگ پشت
testudineous
U
مانند کاسه سنگ پشت
testudinate
U
مانند کاسه سنگ پشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
patellar
U
مانند کاسه زانو
patellate
U
مانند کاسه زانو
patelliform
U
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
porringer
U
کلاه کاسه مانند
Other Matches
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
calix
U
کاسه گل
sockets
U
کاسه
calyx
U
کاسه گل
crania
U
کاسه سر
cranium
U
کاسه سر
craniums
U
کاسه سر
calycle
U
کاسه گل
chalices
U
کاسه
cupule
U
کاسه
bowls
U
کاسه
lump sum
U
یک کاسه
mazard
U
کاسه
in a lump sum
U
یک کاسه
pappus
U
کاسه گل
bowl
کاسه
messmate
U
هم کاسه
lump sums
U
یک کاسه
drinking cup
U
کاسه
cotyla
U
کاسه
skull
U
کاسه سر
chalice
U
کاسه
skulls
U
کاسه سر
socket
کاسه
stooge
U
کاسه لیس
cat's paw
U
کاسه لیس
doormat
U
کاسه لیس
craniography
U
شرح کاسه سر
eager beaver
U
کاسه گرم تر از اش
dipper stick
U
کاسه بیل
cranial nerve
U
عصب کاسه سر
brainpan
U
کاسه مغز
cup seal
U
بوبند کاسه
corolla
U
جام گل کاسه گل
eyehole
U
کاسه چشم
stuffing box
U
کاسه نمد
minion
U
کاسه لیس
lickspittle
U
کاسه لیس
patellae
U
کاسه زانو
eye socket
کاسه چشم
turtleback
U
کاسه پشت
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
husks
U
غلاف یا کاسه گل
husk
U
غلاف یا کاسه گل
bowls
U
کاسه رهنما
kneecap
U
کاسه زانو
patella
U
کاسه زانو
bowl
U
کاسه رهنما
puppet
U
کاسه لیس
fawner
U
کاسه لیس
toady
U
کاسه لیس
brown-noser
U
کاسه لیس
eye sockets
U
کاسه چشم
suck-up
U
کاسه لیس
bootlicker
U
کاسه لیس
yes-man
U
کاسه لیس
ball bearing
U
کاسه ساچمه
kneecaps
U
کاسه زانو
sealings
U
کاسه نمدها
seals
U
کاسه نمد
glene
U
کاسه چشم
glene
U
کاسه مفصل
knee cap
U
کاسه زانو
knee pan
U
کاسه زانو
seal
U
کاسه نمد
kneepan
U
کاسه زانو
parasitism
U
کاسه لیسی
flower cup
U
غلاف کاسه گل
sockets
U
کاسه بندگاه
socket
کاسه بندگاه
loricate
U
کاسه دار
socket
کاسه چشم
porringer
U
کاسه اش خوری
scal
U
کاسه نمد
hard shell
U
کاسه دار
arse-licker
U
کاسه لیس
ball bearings
U
کاسه ساچمه
ass-kisser
[American E]
U
کاسه لیس
scutum
U
کاسه زانو
kiss-ass
[American E]
U
کاسه لیس
kegler
U
کاسه ساز
oil seal
U
کاسه نمد
lickspittle
U
کاسه لیس
toadyism
U
مداهنه کاسه لیسی
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
labyrinth seal
U
کاسه نمد لایبرنت
hardshell
U
کاسه دار سخت
housemaid's knee
U
اماس کاسه زانو
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
stifle bone
U
کاسه زانوی اسب
carapace
U
کاسه سنگ پشت
sockets
U
سرپیچ کاسه چشم
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
calipash
U
کاسه لاک پشت
toady
U
کاسه لیس مداهنه کردن
incomplete flower
U
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
My patience has run out (is exhausted).
U
کاسه صبرم لبریز است
supra orbital
U
واقع دربالای کاسه چشم
inferior calyx
U
کاسه پایین تر از تخم دان
there are wheels within wheels
U
زیرکاسه نیم کاسه است
infraorbital
U
واقع در زیر کاسه چشم
inferior ovary
U
تخم دان پایین تر از کاسه
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
calipee
U
کاسه زیرین لاک پشت
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
postorbital
U
واقع در پشت کاسه چشم
My patience is exhausted ( worn out ) .
U
کاسه صبرم لبریز شده
sycophancy
U
مفت خوری کاسه لیسی
coronae borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
More Catholic than the Pope .
U
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
memento mori
U
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
calipash
U
قسمت بالای کاسه لاک پشت
there is something in the wind
U
کاسهای زیر نیم کاسه است
corona borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
shells
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
shell
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shelling
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
chevron seal
U
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
cross bones
U
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
leather back
U
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
calyx
U
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
To sponge on some one .
U
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
glenoid fossa or cavity
U
گودی مفصل کاسه مفصل
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
encephaloid
U
مخ مانند
impish
U
جن مانند
etcetera
U
و مانند ان
etc
U
و مانند آن
penniform
U
پر مانند
blotchy
U
لک مانند
plumelike
U
پر مانند
fluty
U
نی مانند
mammilary
U
مانند
mammilliform
U
مانند
filiform
U
نخ مانند
myrtle formed
U
اس مانند
similar
U
مانند
unapproachable
U
بی مانند
capitate
U
مانند سر
capillaceous
U
مانند نخ
simulant
U
مانند
similiar
U
مانند
floriform
U
گل مانند
liplike
U
لب مانند
fulidal
U
اب مانند
tendinous
U
بی مانند
after the example of
U
مانند
toughest
U
پی مانند
plumose
U
پر مانند
tougher
U
پی مانند
tough
U
پی مانند
analogous
U
مانند
frothy
U
کف مانند
threadlike
U
نخ مانند
goatish
U
بز مانند
inapproachable
U
بی مانند
gypsiferous
U
گچ مانند
and so on
U
و مانند ان
analog
U
مانند
womanlike
U
زن مانند
without an e.
U
بی مانند
argillaceous
U
گل مانند
vide
U
مانند
pipelike
U
نی مانند
arundinaceous
U
نی مانند
lambdoid
U
مانند
argillaceous
U
رس مانند
aquiform
U
اب مانند
unprecedentedly
U
بی مانند
unequaled
U
بی مانند
anthoid
U
گل مانند
thready
U
نخ مانند
analogues
U
مانند
as
U
مانند
incomparable
U
بی مانند
near
U
مانند
unique
U
بی مانند
foggiest
U
مانند مه
string
U
نخ مانند
uniquely
U
بی مانند
near-
U
مانند
unprecedented
U
بی مانند
inimitable
U
بی مانند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com