English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (600 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
envoys U فرستاده مامور
envoy U فرستاده مامور
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
emissaries U مامور سری فرستاده سری
emissary U مامور سری فرستاده سری
appoint U مامور کردن
appoints U مامور کردن
send on duty U مامور کردن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
attaches U منتصب کردن مامور کردن
attaching U منتصب کردن مامور کردن
attach U منتصب کردن مامور کردن
launches U روانه کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
commissionaire U مامور
functionaries U مامور
agent U مامور
functionary U مامور
commissionaires U مامور
agents U مامور
appointed U مامور
commissioners U مامور
functionery U مامور
ranksman U مامور صف
pursuivant U مامور
officers U مامور
missionary U مامور
officer U مامور
bedell U مامور
official U مامور
bedel U مامور
missionaries U مامور
commissioner U مامور
probation officer U مامور نافر
typographer U مامور چاپخانه
bumbailiff U مامور اجرا
investigator U مامور تحقیق
High Commissioner U مامور عالیرتبه
scouts U مامور اکتشاف
tollman U مامور نواقل
censoring U مامور سانسور
censor U مامور سانسور
waggoner U مامور واگن
emissary U مامور سری
sergeant at arms U مامور اجرا
censored U مامور سانسور
High Commissioners U مامور عالیرتبه
censors U مامور سانسور
defector in place U مامور مخفی
customs appraisor U مامور گمرک
custom assersor U مامور گمرک
executors U مامور اجرا
bailiffs U مامور اجرا
bailiff U مامور اجرا
pointsman U مامور راهنمائی
counterspy U مامور ضد جاسوسی
emissary U مامور مخفی
emissaries U مامور سری
consular officer U مامور کنسولی
emissaries U مامور مخفی
customs officer U مامور گمرک
bureaucrat U مامور اداری
bureaucrats U مامور اداری
investigators U مامور تحقیق
mole U مامور مخفی
inquisitor U مامور تحقیق
probation officers U مامور نافر
scouted U مامور اکتشاف
inquisitors U مامور تحقیق
scout U مامور اکتشاف
executor U مامور اجرا
secret agent U مامور مخفی
envoi U مامور نماینده
on sentry U مامور نگهبانی
executioner U مامور اعدام
executive bailiff U مامور اجرا
diplomatic officer U مامور سیاسی
diplomatic agent U مامور سیاسی
paymaster U مامور پرداخت
officer U مامور متصدی
purchasing officer U مامور خرید
secret agents U مامور مخفی
police officers U مامور پلیس
auditor U مامور رسیدگی
attackman U مامور حمله
assignee U نماینده مامور
police officer U مامور پلیس
auditors U مامور رسیدگی
hangmen U مامور اعدام
hangman U مامور اعدام
communicant U مامور ابلاغ
communicants U مامور ابلاغ
officers U مامور متصدی
executioners U مامور اعدام
paymasters U مامور پرداخت
file clerk U مامور بایگانی
sergeants U مامور اجرا
policeman U مامور پلیس
lictor U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
policemen U مامور پلیس
envoys U مامور نماینده
revenuer U مامور مالیاتی
envoy U مامور نماینده
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
fireguard U مامور اتش نشانی
fireguards U مامور اتش نشانی
commission U حق العمل مامور شدن
commissioning U حق العمل مامور شدن
firefighters U مامور اتش نشانی
fireman U مامور اتش نشانی
pontoneer U مامور پل موقت سازی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
fire fighter U مامور اتش نشانی
pontonier U مامور پل موقت سازی
lifeguards U مامور نجات غریق
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
publican U مامور وصول مالیات
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
lifeguard U مامور نجات غریق
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
firemen U مامور اتش نشانی
publicans U مامور وصول مالیات
officer U مامور کارمند اداری
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
officers U مامور کارمند اداری
firefighter U مامور اتش نشانی
commissions U حق العمل مامور شدن
relieving officer U مامور اعانه فقرا
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
scrutineer U مامور شمارش ارا
scambler U مدافع مامور مانوربالا
barrier patrol U گشتی مامور موانع
catchpoll U مامور اخذ مالیات
catchpole U مامور اخذ مالیات
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
aid man U مامور کمکهای اولیه
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
rading party U قسمت مامور دستبرد
apparitor U چاووش مامور اجراء
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
raiding party U قسمت مامور کمین
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
press-gangs U دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged U دسته مامور جلب مشمولین
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
press-ganging U دسته مامور جلب مشمولین
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
vice squads U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
vice squad U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
crier U مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
smokechaser U مامور اتش نشانی جنگل
reeve U حاکم عرف مامور اجرا
earth stopper U مامور بستن سوراخهای روباه
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
press gang U دسته مامور جلب مشمولین
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
press gangs U دسته مامور جلب مشمولین
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
press-gang U دسته مامور جلب مشمولین
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
tallagers U مامور جمع اوری مالیات وعوارض
affiliated unit U یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com