English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wharfmaster U رئیس اسکله
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
berthing capacity U فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
hard beach U قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
glances U برانداز
glance U برانداز
glanced U برانداز
glanced U برانداز کردن
glance U برانداز کردن
ruinous U خانمان برانداز
glances U برانداز کردن
to take stock of U برانداز کردن
to look one up and down U کسیرا برانداز کردن
ruinously U بطور خانمان برانداز
size up <idiom> U بسته به شرایط ،برانداز کردن
lord high stew of england U رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
paymaster general U رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
harbor U لنگرگاه
harbourage U لنگرگاه
port complex U لنگرگاه
berth U لنگرگاه
haven U لنگرگاه
harbored U لنگرگاه
berthing U لنگرگاه
dockage U لنگرگاه
berthed U لنگرگاه
berths U لنگرگاه
piers U لنگرگاه
port U لنگرگاه
pier U لنگرگاه
dock U لنگرگاه
harboured U لنگرگاه
harbour U لنگرگاه
harbors U لنگرگاه
harboring U لنگرگاه
anchorages U لنگرگاه
docks U لنگرگاه
docked U لنگرگاه
harborage U لنگرگاه
harbours U لنگرگاه
harbouring U لنگرگاه
anchorage U لنگرگاه
berth U اسکله
berthed U اسکله
beaches U اسکله
beach U اسکله
berths U اسکله
berthing U اسکله
wharves U اسکله
beached U اسکله
waterfront U اسکله
wharf U اسکله
wharfs U اسکله
landings U اسکله
pier U اسکله
piers U اسکله
docks U اسکله
docked U اسکله
waterfronts U اسکله
quay U اسکله
quays U اسکله
jetties U اسکله
jetty U اسکله
dock U اسکله
landing U اسکله
dock yard U محوطه لنگرگاه
docker U کارگر لنگرگاه
anchorage buoy U بویه لنگرگاه
aerial port U لنگرگاه هوایی
levee U بند لنگرگاه
longshoremen U باربر لنگرگاه
longshoreman U باربر لنگرگاه
longshorement U باربر لنگرگاه
anchorage U باج لنگرگاه
dock dues U هزینههای لنگرگاه
dock receipt U رسید لنگرگاه
roadstead U لنگرگاه باز
anchorages U باج لنگرگاه
dock warrant U رسید لنگرگاه
dockers U کارگر لنگرگاه
landing place U فرودگاه اسکله
wharves U اسکله ابی
wharfinger U اسکله دار
wharf U اسکله ابی
longshoreman U کارگر اسکله
wharfs U اسکله ابی
jetty U اسکله بندر
jetty U اسکله کرپی
jetties U اسکله بندر
piers U اسکله ستون
eolith U اسکله سنگی
charging wharf U اسکله بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
discharging berth U اسکله تخلیه
longshoremen U کارگر اسکله
berthage U عوارض اسکله
pontoons U اسکله شناور
pontoon U اسکله شناور
pier U اسکله ستون
beachy U اسکله دار
beach patrol U نگهبان اسکله
dockage U هزینه اسکله
jetties U اسکله کرپی
beach capacity U فرفیت اسکله
discharging wharf U اسکله تخلیه
leave the anchorage U ترک کردن لنگرگاه
wharves U لنگرگاه لنگر انداختن
berthed U اطاق کشتی لنگرگاه
berth U اطاق کشتی لنگرگاه
wharfs U لنگرگاه لنگر انداختن
wharf U لنگرگاه لنگر انداختن
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
wharfinger U صاحب لنگرگاه یابارانداز
roadstead U لنگرگاه بدون حفاظ
berths U اطاق کشتی لنگرگاه
berthing U اطاق کشتی لنگرگاه
roadstead U لنگرگاه دور از ساحل
cargo whip U طناب بوم اسکله
seafronts U اسکله کنار دریا
seafront U اسکله کنار دریا
leave the jetty U جدا شدن از اسکله
beach flag U پرچم شاخص اسکله
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
beach exit U محل خروجی اسکله
beach diagram U طرح نمودار اسکله
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
clearance capacity U فرفیت تخلیه بار اسکله
roustabout U کارگر اسکله یا بندر گاه
alongside U پهلوی اسکله در کنار در طول
To dock . To berth. U پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
save all U توربندی بین ناو و اسکله
sea island terminal U باراندازیا اسکله روی دریا
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
marina U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marinas U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
the p was used as a promenade U ان اسکله گردش گاه مردم است
spur shore U دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
layig up position U موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
wharfs U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
wharfage U استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
navigation head U بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
commissioner U مامور
functionery U مامور
agent U مامور
pursuivant U مامور
ranksman U مامور صف
officer U مامور
agents U مامور
officers U مامور
functionaries U مامور
functionary U مامور
commissioners U مامور
commissionaire U مامور
commissionaires U مامور
bedel U مامور
official U مامور
appointed U مامور
missionaries U مامور
missionary U مامور
bedell U مامور
typographer U مامور چاپخانه
mole U مامور مخفی
emissary U مامور سری
emissary U مامور مخفی
waggoner U مامور واگن
tollman U مامور نواقل
defector in place U مامور مخفی
secret agent U مامور مخفی
secret agents U مامور مخفی
police officers U مامور پلیس
police officer U مامور پلیس
sergeant at arms U مامور اجرا
consular officer U مامور کنسولی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com