Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
mate
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mates
U
معاون کشتی معاون ناخدا
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
sheriffs
U
کلانتر
sheriff
U
کلانتر
marshalled
U
کلانتر سردسته
marshaling
U
کلانتر سردسته
marshals
U
کلانتر سردسته
reeve
U
کد خدا کلانتر
marshal
U
کلانتر سردسته
marshaled
U
کلانتر سردسته
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
syndic
U
کلانتر یا شهردار رئیس صنف
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accessory
U
معاون
assistant
U
معاون
second-best
U
معاون
assistants
U
معاون
second in command
U
معاون
second best
U
معاون
girl friday
U
معاون زن
adjunct
U
معاون
deputies
U
معاون
coajutor
U
معاون
helpmeet
U
معاون
aiding
U
معاون
accessorial
U
معاون
vice-chancellor
U
معاون
vice-chancellors
U
معاون
acologte
U
معاون
aid
U
معاون
adjoint
U
معاون
adjuncts
U
معاون
vice chancellor
U
معاون
asst
U
معاون
dept
U
معاون
depts
U
معاون
advisor
U
معاون
deputy
U
معاون
aided
U
معاون
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
Solicitor General
U
معاون دادستان
vicar
U
معاون خلیفه
vicars
U
معاون خلیفه
under-secretary
U
معاون وزارت
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
adjoint
U
معاون استاد
accessory
U
معاون جرم
under-secretaries
U
معاون وزارت
accessory to a riot
U
معاون فتنه
accessary
U
معاون جرم
abetter or abettor
U
معاون جرم
counsellor and procurer
U
معاون جرم
acolytes
U
معاون یاکمک
acolyte
U
معاون یاکمک
Solicitors General
U
معاون دادستان
archdeacons
U
معاون اسقف
archdeacon
U
معاون اسقف
undersecretary
U
معاون وزارتخانه
vice president
U
معاون
[رئیس]
veep
U
معاون مدیرکل
vice governor
U
معاون فرمانداری
subdean
U
معاون dean
subdeacon
U
معاون خادم
subdeacon
U
معاون شماس
curate
U
معاون کشیش بخش
curates
U
معاون کشیش بخش
wingman
U
معاون رسد هوایی
veep
U
معاون رئیس جمهور
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
script assistant
معاون برنامه نویسی
coadjutor
U
معاون یاری کننده
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
accomplice
شریک یا معاون جرم
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer
U
معاون یکان افسر تیر
under secretary
U
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
commissionaire
U
مامور
commissioners
U
مامور
bedel
U
مامور
commissionaires
U
مامور
pursuivant
U
مامور
missionary
U
مامور
missionaries
U
مامور
appointed
U
مامور
bedell
U
مامور
commissioner
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
officers
U
مامور
functionery
U
مامور
functionary
U
مامور
officer
U
مامور
official
U
مامور
functionaries
U
مامور
agents
U
مامور
agent
U
مامور
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
file clerk
U
مامور بایگانی
customs officer
U
مامور گمرک
appoints
U
مامور کردن
appoint
U
مامور کردن
executive bailiff
U
مامور اجرا
mole
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
envoi
U
مامور نماینده
hangmen
U
مامور اعدام
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
customs appraisor
U
مامور گمرک
custom assersor
U
مامور گمرک
communicant
U
مامور ابلاغ
censors
U
مامور سانسور
censoring
U
مامور سانسور
censored
U
مامور سانسور
bumbailiff
U
مامور اجرا
censor
U
مامور سانسور
bailiff
U
مامور اجرا
bailiffs
U
مامور اجرا
assignee
U
نماینده مامور
communicants
U
مامور ابلاغ
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
consular officer
U
مامور کنسولی
envoy
U
مامور نماینده
envoy
U
فرستاده مامور
envoys
U
مامور نماینده
envoys
U
فرستاده مامور
scout
U
مامور اکتشاف
scouted
U
مامور اکتشاف
scouts
U
مامور اکتشاف
attackman
U
مامور حمله
hangman
U
مامور اعدام
send on duty
U
مامور کردن
typographer
U
مامور چاپخانه
purchasing officer
U
مامور خرید
sergeant at arms
U
مامور اجرا
waggoner
U
مامور واگن
emissary
U
مامور مخفی
pointsman
U
مامور راهنمائی
emissary
U
مامور سری
investigator
U
مامور تحقیق
investigators
U
مامور تحقیق
inquisitor
U
مامور تحقیق
on sentry
U
مامور نگهبانی
policeman
U
مامور پلیس
tollman
U
مامور نواقل
paymaster
U
مامور پرداخت
paymasters
U
مامور پرداخت
revenuer
U
مامور مالیاتی
officers
U
مامور متصدی
officer
U
مامور متصدی
sergeants
U
مامور اجرا
sergeant
U
مامور اجرا
inquisitors
U
مامور تحقیق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com