English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staff duty U ماموریت ستادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
staff duty U وفیفه ستادی
e hour U وقت ستادی
staff coordination U هماهنگی ستادی
staff duty U کار ستادی
staff study U بررسی ستادی
staff supervision U نظارت ستادی
staff section U بخش ستادی
staff estimate U براورد ستادی
directorate U هیئت مدیره ستادی
directorates U هیئت مدیره ستادی
staffed U پرسنل ستاد ستادی
staffs U پرسنل ستاد ستادی
staff U پرسنل ستاد ستادی
staff section U قسمت ستادی دسته سمبه
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
staffing guide U کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
task U ماموریت
assignment U ماموریت
tasks U ماموریت
commissions U :ماموریت
assignments U ماموریت
missions U ماموریت
errands U ماموریت
errand U ماموریت
duty U ماموریت
mission U ماموریت
commission U :ماموریت
apostleship U ماموریت
commissioning U :ماموریت
missions U وابسته به ماموریت
field duty U ماموریت رزمی
end of mission U ماموریت تمام
fire mission U ماموریت اتش
political mission U ماموریت سیاسی
combat duty U ماموریت رزمی
mission type U حاوی ماموریت
primary mission U ماموریت اصلی
sea duty U ماموریت دریایی
implied mission U ماموریت استنتاجی
air mission U ماموریت هوایی
implied task U ماموریت استنتاجی
mission objectives U هدفهای ماموریت
agentship U ماموریت پیشکاری
activity U ماموریت عمل
permanent oppointment U ماموریت دایمی
mission type U متضمن ماموریت
activities U ماموریت عمل
fire task U ماموریت اتش
specified mission U ماموریت تصریحی
mission time U مدت ماموریت
mission U وابسته به ماموریت
commissioning U ارتکاب ماموریت
commission U ارتکاب ماموریت
commission U ماموریت امریه
commission U ماموریت دادن
temporary duty U ماموریت موقت
functions U ماموریت عمل
stations U محل ماموریت
abort U انصراف از ماموریت
commissioned U ماموریت دار
reinforcing U ماموریت تقویتی
agencies U گماشتگی ماموریت
appointment quota U سهمیه ماموریت
function U ماموریت عمل
commissioning U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت امریه
tours U سیاحت ماموریت
agency U گماشتگی ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
toured U سیاحت ماموریت
tour U سیاحت ماموریت
task unit U یگان ماموریت
functioned U ماموریت عمل
station U محل ماموریت
stationed U محل ماموریت
commissions U ارتکاب ماموریت
commissions U ماموریت دادن
commissions U ماموریت امریه
perdue U ماموریت مخاطره امیز
posts U محل ماموریت موضع
general support U ماموریت عمل کلی
perdu U ماموریت مخاطره امیز
post- U محل ماموریت موضع
post U محل ماموریت موضع
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
posted U محل ماموریت موضع
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
task group U گروه ماموریت زمینی
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
confidential U دارای ماموریت محرمانه
short tour U ماموریت کوتاه مدت
change of station U تغییر محل ماموریت
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
postings U تعیین محل ماموریت
posting U تعیین محل ماموریت
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
mission essential U ضروری برای انجام ماموریت
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
party U گروه مخصوص انجام یک ماموریت
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
sectors U منطقه ماموریت قطاع اتش
general support reinforcing U ماموریت عمل کلی تقویتی
sector U منطقه ماموریت قطاع اتش
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
shore duty U ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
joint task force U نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity U مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
what luck U در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance U فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com