Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prescriptive right
U
حق مالکیت از طریق مرورزمان
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
protect home judustry
U
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
illegaly
U
از طریق غیر قانونی
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
out law
U
کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
in law
U
کسی که تحت حمایت قانون است
demandable
U
قابل مطالبه
exactable
U
قابل مطالبه
claimable
U
قابل مطالبه
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
statutory
U
قانون مدون قانونی
we make it a rule to
U
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
illegal
U
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
actionable
U
قابل تعقیب قانونی
suable
U
قابل تعقیب قانونی
DLL
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
chargeable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
rebuttable presumption
U
فرض قانونی قابل انکار
punishable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
conclusive or irrebuttable presumption
U
فرض قانونی غیر قابل انکار
to enter into force as from
U
قابل اجرا
[قانونی]
شدن از زمان
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
applicable law
U
قانون قابل اجرا
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
dynamic link library
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
joint ownership
U
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
U
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
privacy
U
قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
nuncupative will
U
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
rule of law
U
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cards
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
modem
U
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
separation of ownership and control
U
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
EXE file
U
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
claim
U
مطالبه
claims
U
مطالبه
claiming
U
مطالبه
claimed
U
مطالبه
demanded
U
مطالبه
demands
U
مطالبه
demand
U
مطالبه
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
canon
U
قانون کلی قانون شرع
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
canons
U
قانون کلی قانون شرع
claimant
U
مطالبه کننده
claiming
U
مطالبه کردن
demand note
U
مطالبه نامه
claimed
U
مطالبه کردن
exaction
U
مطالبه بزور
claims
U
مطالبه کردن
charges
U
مطالبه بها
charge
U
مطالبه بها
demander
U
مطالبه کننده
omittance is no quit tance
U
مطالبه نکردن
claim
U
مطالبه کردن
demanded
U
درخواست مطالبه
demands
U
مطالبه کردن
energy demand
U
مطالبه انرژی
demands
U
درخواست مطالبه
undercharge
U
کم مطالبه کردن از
demand
U
درخواست مطالبه
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
demand
U
مطالبه کردن
to call in
U
مطالبه کردن
demanded
U
مطالبه کردن
unclaimed
U
مطالبه نشده
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
unasked
U
مطالبه نشده ناپرسیده
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
exigible
U
خواستنی مطالبه کردنی
exacts
U
بزور مطالبه کردن
exact
U
بزور مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exact
U
عین به زور مطالبه کردن
exacted
U
عین به زور مطالبه کردن
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
exacts
U
عین به زور مطالبه کردن
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
lee
U
حمایت
protectorship
U
حمایت
protection
U
حمایت
auspices
U
حمایت
belay
U
حمایت
abetment
U
حمایت
vindication
U
حمایت
advocation
U
حمایت
patronage
U
حمایت
sponsorship
U
حمایت
in suppotrtof
U
به حمایت
aided
U
حمایت
aiding
U
حمایت
support
U
حمایت
aid
U
حمایت
egis
U
حمایت
propritorship
U
مالکیت
possession
U
مالکیت
support
U
حق مالکیت
dominium
U
مالکیت
ownership
U
مالکیت
acquisitions
U
مالکیت
dominion
U
حق مالکیت
ownership right
U
حق مالکیت
acquisition
U
مالکیت
right of ownership
U
حق مالکیت
proprietorship
U
مالکیت
proprietorial right
U
حق مالکیت
ownership
U
حق مالکیت
protects
U
حمایت کردن
vindicable
U
حمایت کردنی
vindicative
U
حمایت امیز
to agitate
[for]
U
حمایت کردن
partisanship
U
هواخواهی حمایت
price support
U
حمایت قیمت
maintenance
U
حمایت خرجی
to defend
[from]
U
حمایت کردن
[از]
price support
U
حمایت قیمتی
shelter
U
محافظت حمایت
protecting
U
حمایت کردن
support
U
حمایت کردن
to take under one's wing
U
حمایت کردن
protection
U
حراست حمایت
vindicated
U
حمایت کردن از
vindicate
U
حمایت کردن از
belayer
U
حمایت کننده
defends
U
حمایت کردن
sustain
U
حمایت کردن از
sustained
U
حمایت کردن از
upholds
U
حمایت کردن از
aid
U
حمایت کردن
uphold
U
حمایت کردن از
aided
U
حمایت کردن
aiding
U
حمایت کردن
maintenance of membership
U
حمایت از عضویت
maintrain
U
حمایت کردن از
sustains
U
حمایت کردن از
dynamic balay
U
حمایت متحرک
vindicating
U
حمایت کردن از
vindicates
U
حمایت کردن از
overprotection
U
حمایت مفرط
defend
U
حمایت کردن
covering a man
U
حمایت فوروارد
emotional support
U
حمایت عاطفی
propugn
U
حمایت کردن از
shelters
U
محافظت حمایت
defended
U
حمایت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com