English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proportional tax U مالیات نسبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
levying U اخذ مالیات مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
consanguineous U نسبی
respective U نسبی
relative code U کد نسبی
relative humidity U نم نسبی
proportional limit U حد نسبی
self relative U نسبی
comparatives U نسبی
proportional U نسبی
comparative U نسبی
relative U نسبی
genealogical U نسبی شجرهای
relative solubility U انحلالپذیری نسبی
specific gravity U چگالی نسبی
relative solvation U حلالپوشی نسبی
relative term U لفظ نسبی
relative velocity U سرعت نسبی
relative prices U قیمتهای نسبی
relationship by blood U خویشاوندی نسبی
blood relationship U قرابت نسبی
blood relationship U خویشاوندی نسبی
relative dispersion U پراکندگی نسبی
relative error U خطای نسبی
proportional representation U انتخابات نسبی
relative precision U دقت نسبی
relative frequency U بسامد نسبی
whole blood U قرابت نسبی
relative harmonic content U مانده نسبی
specific gravities U چگالی نسبی
relative importance U اهمیت نسبی
relative viscosity U گرانروی نسبی
relative minimum U می نیمم نسبی
relative value U مقدار نسبی
sib U منسوب نسبی
relative motion U حرکت نسبی
relative movement U حرکت نسبی
relative nullity U بطلان نسبی
self relative address U نشانی نسبی
relative permitivity U گذردهی نسبی
relative permeability U نفوذپذیری نسبی
persons related to another by descent U اقارب نسبی
relativism U نسبی نگری
relativeness U نسبی بودن
relative wind U باد نسبی
relative income U درامد نسبی
relative location U ترتیب نسبی
relative jurisdiction U صلاحیت نسبی
relative majority U اکثریت نسبی
relative minimum U حداقل نسبی
relative maximum U ماکزیمم نسبی
relative maximum U حداکثر نسبی
stranger in blood U غیر نسبی
sanguinity U قرابت نسبی
consanguinity U قرابت نسبی
relativity U فرضیه نسبی
persons related to another by parentage U اقارب نسبی
relative bearing U گرای نسبی
comparative advantage U برتری نسبی
comparative costs U هزینههای نسبی
comparative cover U پوشش نسبی
fractional error U خطای نسبی
proportional liability partnership U شرکت نسبی
relative address آدرس نسبی
emissivity U تابش نسبی
distortion factor U مانده نسبی
relationship by bood U قرابت نسبی
relative address U نشانی نسبی
relative humidity U رطوبت نسبی
relative U خودی نسبی
relative bearing U جهت نسبی
relative density U دانسیته نسبی
ipsative scale U مقیاس نسبی
ipsative score U نمره نسبی
relationship by blood U قرابت نسبی
relative density U چگالی نسبی
relative compaction U تراکم نسبی
comparative advantage U مزیت نسبی
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
strain U تغییر شکل نسبی
relativize U بصورت نسبی در اوردن
employment rate U میزان نسبی اشتغال
sound level U شدت نسبی صوت
of relative importance U دارای اهمیت نسبی
strains U افزایش طول نسبی
strains U تغییر شکل نسبی
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
relative supersaturation U ابر سیری نسبی
strain U افزایش طول نسبی
relative value of pieces U ارزش نسبی سوارها
relative refractory period U دوره بی پاسخی نسبی
purchasing power parity U نرخ نسبی مبادله
relative addressing U نشان دهی نسبی
relative bearing U سمت نسبی ناو
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
relative deformation U تغییر شکل نسبی
a matter of relative importance U موضوعی با اهمیت نسبی
relative coordinate system U دستگاه مختصات نسبی
relative addressing U نشانی دهی نسبی
relative dielectric constant U ثابت دی الکتریک نسبی
relative coding U برنامه نویسی نسبی
true air speed U سرعت نسبی هواپیما
relative coding U برنامه نویس نسبی
cultural relativism U نسبی نگری فرهنگی
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
lateral strain U تغییر شکل نسبی جانبی
strain at failure U افزایش طول نسبی درگسیختگی
comparative ve U اشتباه نسبی سرعت ابتدایی
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
bulk strain U تغییر شکل نسبی حجمی
bel U واحد شدت نسبی توان
california bearing ratio U توان باربری نسبی کالیفرنیا
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
differential susceptibility and permeabi U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
simple strain U تغییر طول نسبی ساده
elastic strain U تغییر شکل نسبی ارتجاعی
linear strain U تغییر شکل نسبی خطی
increase of strain U افزایش تغییر طول نسبی
relativity U فلسفه نسبیه نسبی بودن
stress strain curve U منحنی تنش به افزایش طول نسبی
stress strain diagram U نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
difference chart U جدول تعیین سمت و برد نسبی
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
cold straining U تغییر بعد نسبی در حالت سرد
strain energy U انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain hardening U سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
superaerodynamics U ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم
adjustable proportional module U نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
grade U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grades U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
critical angle of attack U زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
tristimulus values U مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
gabel U مالیات
impost U مالیات
gabelle U مالیات
taxation U مالیات
tax U مالیات
taxes U مالیات
taxed U مالیات
tithing U مالیات ده یک
Scot U مالیات
cess U مالیات
sess U مالیات
mise U مالیات خرج
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
real estate tax U مالیات بر مستغلات
quint U مالیات پنج یک
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
proportional taxation U مالیات تناسبی
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
liable to tax U مشمول مالیات
levying of taxes U وضع مالیات
regressive taxation U مالیات نزولی
property tax U مالیات دارایی
regressive taxation U مالیات کاهنده
leviable U مالیات بستنی
leviable U وضع مالیات
regressive tax U مالیات نزولی
levier U مالیات وصول کن
levy tax U وضع مالیات
proportional tax U مالیات تناسبی
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
zero-rated <adj.> U بدون مالیات
neutral tax U مالیات بی طرف
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
per head tax U مالیات سرانه
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
octroi U مالیات دم دروازه
occupation tax U مالیات شغل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com