Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
octroi
U
مالیات دم دروازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
team handball court
U
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
element
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
goalpost
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
levied
U
اخذ مالیات مالیات
levies
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
اخذ مالیات مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
portals
U
دروازه
goals
U
دروازه
hoop
U
دروازه
goal
U
دروازه
barbacan
U
دروازه
port
U
دروازه
barbican
U
دروازه
goal area line
U
خط دروازه
gateway
U
دروازه
gate
U
دروازه
gateways
U
دروازه
hoops
U
دروازه
gates
U
دروازه
portal
U
دروازه
wicket
U
دروازه کوچک
keepers
U
دروازه بان
keeper
U
دروازه بان
wickets
U
دروازه کوچک
keep goal
U
دروازه بانی
gatepost
U
بازوی دروازه
goal
U
دروازه بان
gateposts
U
بازوی دروازه
goals
U
دروازه بان
save
U
نجات دروازه
logic gate
U
دروازه منطقی
own goal
U
گل به دروازه خودی
goal keeper
U
دروازه بان
goalkeeper
U
دروازه بان
goalkeepers
U
دروازه بان
goal crease
U
محوطه دروازه
tend goal
U
دروازه بانی
octroi
U
دروازه بانی
goalie
U
دروازه بان
hoops
U
دروازه کروکه
starting gate
U
دروازه شروع
saves
U
نجات دروازه
saved
U
نجات دروازه
hoop
U
دروازه کروکه
own goals
U
گل به دروازه خودی
goal keeper line
U
خط دروازه بان
tend goal
U
حفظ دروازه
puck stopper
U
دروازه بان
between the pipes
U
تیر دروازه
gatekeeper
U
دروازه بان
gatekeepers
U
دروازه بان
goal tender
U
دروازه بان
goalar
U
دروازه بان
gate keeper
U
دروازه بان
goal posts
U
پایههای دروازه
goal mouth
U
دهانه دروازه
attacting zone
U
منطقه دروازه
goal area
U
منطقه دروازه
in goal
U
دروازه بان
goalies
U
دروازه بان
shooting
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
shot direct at goal
U
شوت مستقیم به دروازه
long ball
U
پرتاب از دور به دروازه
warder
U
نگهبان دروازه یا قصر
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
warders
U
نگهبان دروازه یا قصر
gates
U
دروازه شروع اسکی
twentyfive
U
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
goalkeepers
U
دروازه بان فوتبال
petard
U
بمب دروازه ریز
gate
U
دروازه شروع اسکی
offside line
U
خط فرضی موازی با دروازه
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
standup goalie
U
دروازه بانی ایستاده
sally port
U
دروازه بزرگ قلعه
upright
U
تیرک عمودی دروازه
crossbar
U
تیرک افقی دروازه
crossbars
U
تیرک افقی دروازه
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
goalthrow
U
پرتاب دروازه بان
goal umpire
U
دروازه بان واترپولو
catching glove
U
دستکش دروازه بان
flopper
U
دروازه بان شیرجه رو
gate post
U
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalkeeper
U
دروازه بان فوتبال
changing the goal keeper
U
تعویض دروازه بان
goalpost
U
تیرک عمودی دروازه
goalposts
U
تیرک عمودی دروازه
gatehouse
U
اطاق دروازه بان
goal games
U
بازیهای دروازه دار
gatehouses
U
اطاق دروازه بان
fast break
U
حمله سریع به دروازه
He was approaching the gate.
U
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
nineteen
U
علامت تعویض دروازه بان
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal
U
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
nineteens
U
علامت تعویض دروازه بان
clears
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
seelos
U
دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
clear
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
logic
U
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
clear
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
clearest
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
drop a goal
U
ضربه زدن بر فراز دروازه
punch the ball
U
مشت کردن دروازه بان
in
U
توپی که وارد دروازه شده
gatehouses
U
اطاق یازندان بالای دروازه
gatehouse
U
اطاق یازندان بالای دروازه
gateposts
U
تیر چار چوب دروازه
gatepost
U
تیر چار چوب دروازه
in-
U
توپی که وارد دروازه شده
send-offs
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
goal throw
U
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
end zone
U
منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
goal kick
U
ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
heavy
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavier
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
field player
U
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
drop goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
hanging-post
U
[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
peels
U
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
A creaking gate hang long.
<proverb>
U
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
battering ram
U
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
peel
U
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
battering rams
U
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
uprights
U
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
faubourg
U
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
stickside
U
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
headman
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
smothering
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibits
U
ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
place kick
U
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
slot
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
smother
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
slots
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
short side
U
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
gopura
U
[دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
slotting
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
inverter
U
دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
smothers
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
three state logic
U
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
headmen
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
inhibit
U
ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
analog
U
دروازه منط قی که خروجی آن مط ابق با یک سیگنال ورودی است
analogues
U
دروازه منط قی که خروجی آن مط ابق با یک سیگنال ورودی است
to rifle the ball into the goal
U
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
punters
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
analogue
U
دروازه منط قی که خروجی آن مط ابق با یک سیگنال ورودی است
punter
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
bounce shot
U
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
end zone
U
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
flopping
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
flopped
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
gates
U
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
breaks
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com