Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
value of assets
U
ارزش دارائی ها
appreciation
U
افزایش ارزش دارائی
appreciations
U
افزایش ارزش دارائی
net asset value
U
ارزش دارائی خالص
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
premiums
U
اضافه ارزش
premium
U
اضافه ارزش
surtax
U
اضافه مالیات
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
value added tax
U
مالیات بر ارزش افزوده
value added tax
U
مالیات ارزش افزوده
value-added tax
U
مالیات ارزش افزوده
value-added tax
U
مالیات بر ارزش افزوده
vats
U
مالیات بر ارزش افزوده
vat
U
مالیات بر ارزش افزوده
value added taxation
U
مالیات بر ارزش افزوده
modes
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
fund
U
دارائی
estate
U
دارائی
havings
U
دارائی
funded
U
دارائی
fortunes
U
دارائی
assets
U
دارائی
fortune
U
دارائی
estates
U
دارائی
means
U
دارائی
holding
U
دارائی
asset
U
دارائی
belongings
U
دارائی
property
U
دارائی
equity
U
دارائی خالص
state property
U
دارائی دولت
property insurance
U
بیمه دارائی
fixed asset
U
دارائی ثابت
national asset
U
دارائی ملی
finance ministry
U
وزارت دارائی
family asset
U
دارائی خانوادگی
quick asset
U
دارائی نقدی
net asset
U
دارائی خالص
tangible property
U
دارائی محسوس
tangible property
U
دارائی مادی
movable
U
دارائی منقول
tangible assets
U
دارائی مرئی
net wealth
U
دارائی خالص
equities
U
دارائی خالص
moveable property
U
دارائی منقول
tangible property
U
دارائی عینی
legal asset
U
دارائی قانونی
equity capital
U
دارائی خالص
bank asset
U
دارائی بانک
estates
U
دارائی فردمتوفی
estate
U
دارائی فردمتوفی
chattel
U
دارائی منقول
asset ownership
U
مالکیت دارائی
capital asset
U
دارائی سرمایهای
holding
U
دارائی سهام
portfolios
U
سند دارائی ها
portfolio
U
سند دارائی ها
distraint
U
توقیف دارائی
fund
U
موجودی دارائی
funded
U
موجودی دارائی
earning asset
U
دارائی سوداور
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
eft
U
انتقال الکترونیکی دارائی
earning asset
U
دارائی ایجادکننده درامد
electronic fund transfer
U
ارسال الکترونیکی دارائی
capital net worth
U
دارائی خالص سرمایهای
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
intangible property
U
دارائی غیر قابل لمس
levied
U
اخذ مالیات مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levy
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
levies
U
مالیات بندی مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
frozen assets
U
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
in a. to
U
به اضافه
additions
U
اضافه
extra-
U
اضافه
addition
U
اضافه
overplus
U
اضافه
spared
U
اضافه
spare
U
اضافه
increscent
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
excess
U
اضافه
extra
U
اضافه
excesses
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increases
U
اضافه
increased
U
اضافه
extras
U
اضافه
increase
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
plussage
U
اضافه
plusage
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
widening
U
اضافه پهنا
excess luggage
U
اضافه بار
excess
U
اضافه مازاد
overcharge
U
اضافه هزینه
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
overcharged
U
اضافه هزینه
overcharges
U
اضافه هزینه
overcharging
U
اضافه هزینه
excess price
U
اضافه قیمت
excesses
U
اضافه مازاد
gen
U
حالت اضافه
overdraft
U
اضافه برداشت
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
adds
U
اضافه کردن
overdrafts
U
اضافه برداشت
adding
U
اضافه کردن
add
U
اضافه کردن
per
U
حروف اضافه
exeed
U
اضافه شدن از
genitive
U
حالت اضافه
added
U
اضافه شده
overtime
U
اضافه کاری
overtime
U
اضافه کار
subjoin
U
اضافه کردن
added to that
U
اضافه بران
service charge
U
اضافه کار
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
accesses
U
الحاق اضافه
accessed
U
الحاق اضافه
access
U
الحاق اضافه
prepositions
U
حرف اضافه
add
U
اضافه کردن
budget surplus
U
اضافه بودجه
append
U
اضافه کردن
preposition
U
حرف اضافه
overproduction
U
اضافه تولید
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
over load
U
اضافه بار
overloads
U
اضافه بار
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
overloads
U
اضافه فرفیت
accessing
U
الحاق اضافه
eke
U
اضافه کردن بر
overtimer
U
اضافه کار کن
overloading
U
اضافه فرفیت
overloading
U
اضافه بار
overpotential
U
اضافه ولتاژ
affixed
U
اضافه نمودن
affixes
U
اضافه نمودن
affixing
U
اضافه نمودن
overshoot
U
اضافه جهش
overload
U
اضافه بار
overshooting
U
اضافه جهش
overload
U
اضافه فرفیت
overshoots
U
اضافه جهش
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overloading
U
بارگذاری اضافه
overloading
U
اضافه بارگذاری
surcharge
U
اضافه بها
margin product
U
اضافه محصول
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com