Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
socialism
U
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communism
U
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
means of production
U
ابزار تولید
generating tool
U
ابزار تولید
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
joint ownership
U
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
U
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
separation of ownership and control
U
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
proprietorship
U
مالکیت
proprietorial right
U
حق مالکیت
right of ownership
U
حق مالکیت
ownership right
U
حق مالکیت
dominion
U
حق مالکیت
ownership
U
حق مالکیت
acquisition
U
مالکیت
dominium
U
مالکیت
ownership
U
مالکیت
support
U
حق مالکیت
propritorship
U
مالکیت
possession
U
مالکیت
acquisitions
U
مالکیت
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
title deed
U
اسناد مالکیت
slaveholding
U
مالکیت برده
joint ownership
U
مالکیت اشتراکی
title deed
U
قباله مالکیت
public ownership
U
مالکیت دولتی
literary property
U
حق مالکیت ادبی
joint ownership
U
مالکیت مشاع
estate in common
U
مالکیت مشاع
confusion
U
مالکیت ما فی الذمه
expropriation
U
سلب مالکیت
title deed
U
سند مالکیت
individual ownership
U
مالکیت فردی
joint ownership
U
مالکیت مشترک
accession
U
شرکت در مالکیت
title of territory
U
مالکیت اقلیم
possessory action
U
دعوی مالکیت
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
possessory title
U
عنوان مالکیت
possessory title
U
سمت مالکیت
praivate ownership
U
مالکیت خصوصی
villeinage
U
مالکیت رعیت
private ownership
U
مالکیت خصوصی
property rights
U
حقوق مالکیت
personal ownership
U
مالکیت شخصی
muniment of title
U
دلیل مالکیت
gen
U
حالت مالکیت
title deeds
U
سند مالکیت
ascription
U
تصدیق مالکیت
ownership and management
U
مالکیت و مدیریت
get hold of (something)
<idiom>
U
به مالکیت رسیدن
private property
U
مالکیت خصوصی
public domain
U
مالکیت دولتی
condominiums
U
مالکیت مشترک
dispossession
U
سلب مالکیت
special property
U
مالکیت خاص
collective ownership
U
مالکیت جمعی
reconversion
U
اعاده مالکیت
qualified property
U
مالکیت محدود
collective ownership
U
مالکیت مشاع
public ownership
U
مالکیت دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
titles
U
مستند مالکیت
alienation
U
انتقال مالکیت
document of title
U
سند مالکیت
public ownership
U
مالکیت عمومی
condominium
U
مالکیت مشترک
asset ownership
U
مالکیت دارائی
seisin
U
مالکیت اراضی
root of title
U
منشاء مالکیت
retention of title
U
ضبط مالکیت
retention of title
U
حفظ مالکیت
title
U
مستند مالکیت
documents of title
U
سند مالکیت
expropriates
U
سلب مالکیت کردن از
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
collectivity
U
مالکیت اشتراکی جمع
expropriate
U
سلب مالکیت کردن از
title-holder
U
صاحب سند مالکیت
repossess
U
مالکیت مجدد یافتن
title-holders
U
صاحب سند مالکیت
beneficial ownership
U
مالکیت به نسبت منافع
prescriptive right
U
حق مالکیت از طریق مرورزمان
repossessed
U
مالکیت مجدد یافتن
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
title of territory
U
مالکیت قلمرو کشور
white elephant
<idiom>
U
ثروت یا مالکیت بیفایده
expropriated
U
سلب مالکیت کردن از
expropriating
U
سلب مالکیت کردن از
replevin
U
دعوی اعاده مالکیت
share certificate
U
گواهی مالکیت سهام
prescriptive right or title
U
حق مالکیت از راه مرورزمان
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
passing the ownership
U
مالکیت مافی الذمه
repossessing
U
مالکیت مجدد یافتن
estate in common
U
اشتراک در مالکیت زمین
entitled to owver ship
U
دارای حق مالکیت است
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
disown
U
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned
U
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
freehold
U
مالکیت مطلق ملک موروثی
disowns
U
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disorintate
U
مالکیت چیزی راانکار کردن
petitory
U
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
put in a claim for something
U
مدعی مالکیت چیزی شدن
tenancy
U
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies
U
مدت اجاره مالکیت موقت
disowning
U
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder
U
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
freeboard
U
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
estate in fee
U
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
alienability
U
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
shared
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
shares
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
shifting use
U
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
apostrophe
U
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
apostrophes
U
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
socio political
U
اجتماعی
the herd instinct
U
حس اجتماعی
socio economic
U
اجتماعی
social
U
اجتماعی
ecclesiastic
U
اجتماعی
ecclesiastics
U
اجتماعی
communally
U
اجتماعی
anti social
U
ضد اجتماعی
anti-social
U
ضد اجتماعی
public
U
اجتماعی
Republican
U
اجتماعی
communal
U
اجتماعی
societal
U
اجتماعی
Republicans
U
اجتماعی
processionary
U
اجتماعی
executed contract
U
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
social distance
U
فاصله اجتماعی
social disparity
U
نابرابری اجتماعی
social control
U
کنترل اجتماعی
social cost
U
هزینه اجتماعی
social disintegration
U
فروپاشی اجتماعی
social development
U
توسعه اجتماعی
social lag
U
پس افتادگی اجتماعی
social approval
U
تایید اجتماعی
social attitude
U
نگرش اجتماعی
social behavior
U
رفتار اجتماعی
social benefit
U
نفع اجتماعی
social benefit
U
منفعت اجتماعی
social contract
U
قرارداد اجتماعی
social capital
U
سرمایه اجتماعی
social changes
U
تغییرات اجتماعی
social class
U
طبقه اجتماعی
social consciousness
U
هشیاری اجتماعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com