English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
machine U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machined U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machines U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
virtual U ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
burrs U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burr U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
operators U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operator U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
keyboard terminal U صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
oversize U سایز بالا
images U فشرده سایز داده یک تصویر
image U فشرده سایز داده یک تصویر
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
microprocessor U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
microprocessors U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
mass storage U وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
makes U شبیه
luteous U شبیه گل
feathery U شبیه به پر
papilionaceous U شبیه
personator U شبیه
womanlike U شبیه زن
similar U شبیه
wifelike U شبیه زن
make U شبیه
more like;most like U شبیه تر
imitation U شبیه
medals U شبیه
medal U شبیه
anthoid U شبیه به گل
related <adj.> U شبیه
pygidial U شبیه دم
akin <adj.> U شبیه
similar <adj.> U شبیه
quasi U شبیه
analogous U شبیه
similes U شبیه
simile U شبیه
simulant U شبیه
similiar U شبیه
similar to that U شبیه به ان
like <adj.> U شبیه
nears U شبیه
nearing U شبیه
imitations U شبیه
nearest U شبیه
nearer U شبیه
near U شبیه
neared U شبیه
near- U شبیه
alike <adj.> U شبیه
limacine U شبیه نرم تن
steamiest U شبیه بخار
cattiest U شبیه گربه
image U شبیه سازی
ophidian U شبیه مار
ophitic U شبیه مار
osteal U شبیه استخوان
ovine U شبیه گوسفند
steamy U شبیه بخار
oleaginous U شبیه روغن
lupin U شبیه گرگ
molluscoid U شبیه نرم تن
catty U شبیه گربه
snuffy U شبیه انفیه
sloughy U شبیه دله
plumy U شبیه پر کرکی
lupine U شبیه گرگ
more like;most like U شبیه ترین
nomological U شبیه قانون
steamier U شبیه بخار
shrubby U شبیه بوته
palating U شبیه کاخ
reniform U شبیه کلیه
piscine U شبیه ماهی
pisiform U شبیه نخود
platinoid U شبیه پلاتین
platy U شبیه بشقاب
plexiform U شبیه شبکه
plexiform U شبکهای شبیه رگ
psittaceous U شبیه طوطی
protean U شبیه Proteus
quasi easement U حق شبیه به حق ارتفاق
prismoidal U شبیه منشور
asteroids U شبیه ستاره
asteroid U شبیه ستاره
polypose U شبیه بواسیرلحمی
polypous U شبیه بواسیرلحمی
phylloid U شبیه برگ
rhizome U شبیه ریشه
rooty U شبیه ریشه
images U شبیه سازی
semblable U شباهت شبیه
panduriform U شبیه ویولون
snakelike U شبیه مار
sculpturesque U شبیه مجسمه
palmate U شبیه پنجه
screwlike U شبیه اچار
scotic U شبیه اسکاتلندیها
sagittate U شبیه تیر
simulators U شبیه ساز
simulator U شبیه ساز
adenoidal U شبیه غده
assimilating U شبیه ساختن
likens U شبیه کردن
likens U شبیه شدن
computer simulation U شبیه سازی
claustral U شبیه حجره
rival U نظیر شبیه
rivaled U نظیر شبیه
rivaling U نظیر شبیه
rivalled U نظیر شبیه
rivalling U نظیر شبیه
rivals U نظیر شبیه
likening U شبیه شدن
likening U شبیه کردن
equal U همرتبه شبیه
equaling U همرتبه شبیه
equalled U همرتبه شبیه
equalling U همرتبه شبیه
equals U همرتبه شبیه
crystalloid U شبیه بلور
liken U شبیه کردن
liken U شبیه شدن
likened U شبیه کردن
likened U شبیه شدن
citied U شبیه شهر
chylaceous U شبیه کیلوس
airily U شبیه هوا
alkaloid U شبیه قلیا
aliform U شبیه بال
like U شبیه همچون
liked U شبیه همچون
likes U شبیه همچون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com