English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solar calculator U ماشین حساب جیبی خورشیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand calculator U ماشین حساب جیبی
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
computer U ماشین حساب
calculator U ماشین حساب
arithmometer U ماشین حساب
calculator mode U مد ماشین حساب
calculating machine U ماشین حساب
computers U ماشین حساب
comptometer U ماشین حساب
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
desktop U ماشین حساب
calculators U ماشین حساب
computers U ماشین حساب کامپیوتر
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
computer U ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator U ماشین حساب دستی
eniac U ماشین حساب الکترونی
multiplier U وسیله افزایش ماشین حساب
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
programmable calculator U ماشین حساب قابل برنامه نویسی
arithmatic unit U قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
LCD U کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
heliac U خورشیدی
samson U خورشیدی
solar U خورشیدی
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
pocket-sized U جیبی
vest pocket U جیبی
solar prominences U زبانه خورشیدی
solar cell U سلول خورشیدی
solar cells U سلول خورشیدی
planetary gear U دنده خورشیدی
lunisolar U خورشیدی وماهی
solar wind U باد خورشیدی
planetary system U سیستم خورشیدی
solar flare U شراره خورشیدی
sunspot U کلف خورشیدی
solar year U سال خورشیدی
solar flux U شار خورشیدی
solar propulsion U پیشرانه خورشیدی
solar month U ماه خورشیدی
solar system U منظومه خورشیدی
solar or astronomical d. U روز خورشیدی
sprocket U چرخ خورشیدی
solunar U خورشیدی وقمری
sunspot U لکه خورشیدی
solar flare U جرقه خورشیدی
solar power U نیروی خورشیدی
solar winds U باد خورشیدی
corona U اکلیل خورشیدی
corona U تاج خورشیدی
coronas U اکلیل خورشیدی
solar constant U ثابت خورشیدی
solar day U روز خورشیدی
solar energy U انرژی خورشیدی
solar time U زمان خورشیدی
coronas U تاج خورشیدی
solar prominences U فوران خورشیدی
pocket meter U سنجه جیبی
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
pocket handkerchiefs U دستمال جیبی
folding ruler U خط کش جیبی [ابزار]
pocket knives U چاقوی جیبی
pocket knife U چاقوی جیبی
pocketing U پارچه جیبی
pocket handkerchief U دستمال جیبی
pocket calculators U حسابگر جیبی
pocket watch U ساعت جیبی
pocket calculator U حسابگر جیبی
pocketbooks U کتاب جیبی
pocketbook U کتاب جیبی
folding yardstick [metric] U خط کش جیبی [ابزار]
pocketknife U چاقوی جیبی
wallets U کیف جیبی
wallet U کیف جیبی
pockets U کوچک جیبی
pocket computer U کامپیوتر جیبی
tangency U حالت جیبی
pocket pistol U طپانچه جیبی
pocket U کوچک جیبی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
sothic year U سال خورشیدی مصری
mean solar day U روز متوسط خورشیدی
solar system planets U سیارههای منظومه خورشیدی
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
penknife U چاقوی کوچک جیبی
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
folding rulers U خط کش های جیبی [ابزار]
penknives U چاقوی کوچک جیبی
jack-knife U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifed U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifes U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifing U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knives U چاقوی بزرگ جیبی
focusing glass U ذره بین جیبی
pocket edition U چاپ جیبی کتاب
watches U ساعت جیبی و مچی
watched U ساعت جیبی و مچی
watch U ساعت جیبی و مچی
jackknife U چاقوی بزرگ جیبی
billfold U کیف جیبی اسکناس
watching U ساعت جیبی و مچی
billfolds U کیف جیبی اسکناس
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
bat's-wing U [نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
pin money U پول جیبی شوهر به همسرش
photovoltaic cell U سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
epact U افزونی سال خورشیدی برسال ماهی
solar cell U سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
billfold U دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
billfolds U دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
the intercalary month U ماهی است درتقویم بنی اسرائیل که درهرروزه نوزده ...خورشیدی
account U حساب صورت حساب
micro- U نوار صوتی با قالب کوچک که در وسایل جیبی به کار می رود
dosimeter U وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
folding knife U کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
tabs U حساب
scoreless U بی حساب
account U حساب
accountant U ذی حساب
science of numbers U حساب
incalculable U بی حساب
accountants U ذی حساب
tallying U حساب
to keep score U حساب
to my a U به حساب من
tab U حساب
score U حساب
scored U حساب
scores U حساب
tallied U حساب
dam design U حساب سد
tallies U حساب
arithmetic U حساب
tally U حساب
algorism U حساب
in favour of U به حساب
incomputable U بی حساب
reckoning U حساب
reckonings U حساب
expense account U حساب مخارج
Count me in! U روی من حساب کن!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com