English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marine sand U ماسه دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand U ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand U ماسه ناپای ماسه غلطان
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
old red sandstone U سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
gravel U ماسه
gritting U ماسه
green sand U ماسه تر
grit U ماسه
gritted U ماسه
crushed stone sand U ماسه
sands U ماسه
sand U ماسه
yield of cdoncrete U ماسه
ballast U ماسه
he was neat U بی ماسه خالص
heap of sand U توده ماسه
gritting U ماسه درشت
sandbanks U کرانه ماسه
arenaceous U ماسه وار
uniform sand U ماسه یکنواخت
uniform sand U ماسه یکدست
fine sand U ماسه ریز
running sand U ماسه بادی
sanding U ماسه گذاری
body sand U ماسه پر کننده
sand trap U ماسه گیر
magazine U مخزن ماسه
magazines U مخزن ماسه
quicksand U ماسه بادی
sandbank U کرانه ماسه
sand U ماسه ریختن شن
sands U ماسه ریختن شن
sand store U انبار ماسه
sand clay U رس ماسه دار
sand dressing U ماسه پاشی
sand equivalent U همسنگ ماسه
sand filling U ماسه گرفتگی
masonry sand U ماسه بنایی
masonry sand U ماسه ملاتی
sand layer U لایه ماسه
pit sand U ماسه معدنی
greensand U ماسه سبز
sandrock U ماسه سنگ
sandblasting U ماسه پرانی
sandblast U باپاشیدن ماسه
sandband U کران ماسه
marine sand U ماسه بادی
sand pile U توده ماسه
sand stone U ماسه سنگ
quicksand U ماسه متحرک
sand blasting U ماسه پاشی
sanbar U کران ماسه
quarry U معدن شن و ماسه
grit U ماسه درشت
quarrying U معدن شن و ماسه
dune sand U ماسه بادی
quick sand U ماسه روان
sandstone U سنگ ماسه
sandstorms U ماسه باد
sandstone U ماسه سنگ
sanded U ماسه دار
desilter U ماسه گیر
gritted U ماسه درشت
detritic sand U ماسه فرسایهای
sandstorm U ماسه باد
quarries U معدن شن و ماسه
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
calcareous sandstone U ماسه سنگ اهکی
backing sand U ماسه پشت قالب
pipe sand trap U ماسه گیر لولهای
siliceous sandstone U ماسه سنگ سیلیس
explosion shot U ضربه چوب به ماسه
core sand U ماسه ریخته گری
sandy soil U زمین ماسه زار
sand blast nozzle U شیپوره ماسه پاشی
sand cone method U طریقه جابجایی ماسه
gritted U خاک ماسه سنگ
micaceous sandstone U ماسه سنگ میکادار
grit U درشت ماسه سنگ
molding sand U ماسه قالب گیری
sand dredger U ماشین مکنده ماسه
sand blasting practice U عملیات ماسه پاشی
grit U خاک ماسه سنگ
sand blast unit U واحد ماسه پاشی
sabulous U ریگزار ماسه دار
gritted U درشت ماسه سنگ
gritting U خاک ماسه سنگ
gritting U درشت ماسه سنگ
sand pit U گود ماسه برداری
sandy earth U زمین ماسه دار
feldspathic sandstone U ماسه سنگ فلدسپاتی
foundry sand U ماسه ی ریخته گری
sand mix U ماسه اغشته سرد
sand lime brick U اجر ماسه اهکی
sandblast machine U ماشین ماسه پاش
aggradation U فراسازی ماسه گرفتگی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
molasse U سنگ ماسه اهکی رسدار
chalky sandstone U ماسه سنگ نرم اهکی
blast grit U ماسه هوا داده شده
send yaghting U مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
sandy limestone U سنگ اهک ماسه دار
mottled sandstone U ماسه سنگ رگه دار
loamy sandstone U ماسه سنگ خاک رسی
sand asphalt U ماسه اغشته گرم یا سرد
brownstone U [ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
argillaceous sand stone U ماسه سنگ خاک رسی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
Dry sand absorbs water. U ماسه خشک آبرا جذب می کند
fluke U قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
molding sand preparation plant U واحد تهیه ماسه قالب گیری
send sailing U مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
sandbox [British] U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
flukes U قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
sand box U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
sandpit U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
proportioning U توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
wet classifler U سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
binders U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
core binder U ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
puddles U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
lobster U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
thalassic U دریایی
saltiest U دریایی
salty U دریایی
sea born U دریایی
naval U دریایی
marines U دریایی
nautical U دریایی
saltier U دریایی
sea pier U سد دریایی
marine U دریایی
thalaesic U دریایی
maritime U دریایی
pelagian U دریایی
sharks U سگ دریایی
shark U سگ دریایی
benthic U ته دریایی
dogfish U سگ دریایی
sea U دریایی
seas U دریایی
nautical terms U اصطلاحات دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com