English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preservative U ماده جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Other Matches
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
arrests U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
contraception U جلوگیری
premunition U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
interception U جلوگیری
debarment U جلوگیری
restraints U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
restraint U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
suppression U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
prevention U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
arrests U جلوگیری کردن
inhibiter U جلوگیری کننده
arrests U جلوگیری از سقوط
letted U منع جلوگیری
inhibitive U وابسته به جلوگیری
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
interdict U جلوگیری ممنوعیت
inhibitor U جلوگیری کننده
hinder U جلوگیری کردن
interceptive U جلوگیری کننده
prohibits U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
preventability U قابلیت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
premune U ناشی از جلوگیری
preclusive U جلوگیری کننده
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
rebuffed U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری از سقوط
restraining U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
preventable U قابل جلوگیری
hold in U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
bridling U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن از
repressed U جلوگیری شده
rebuffing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
abatement U فروکش جلوگیری
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibits U جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
restrains U جلوگیری کردن از
birth control U جلوگیری از ابستنی
erosion control U جلوگیری از فرسایش
accident prevention U جلوگیری از سانحه
preventive U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
prevent U جلوگیری کردن
controlment U اختیارداری جلوگیری
checkless U غیرقابل جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
hold U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
preventible U قابل جلوگیری
suppressive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
stops U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
stop U جلوگیری منع
preservation U محافظت جلوگیری
to keep back U جلوگیری کردن از
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
to provide against U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
repessive U جلوگیری کننده
rebuffs U جلوگیری کردن
quenchless U غیرقابل جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
irrepressible U جلوگیری نکردنی
contraception U جلوگیری از ابستنی
preservative U جلوگیری کننده از فساد
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
stoppers U توپی جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prohibitory U گران جلوگیری کننده
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
out of hand U غیر قابل جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
locks U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com