English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
humectant U مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
antivitamin U مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
phosphor U مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
multiplication U عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
he pays his own money U نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
divert action U عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
ferrite U مادهای
single base U تک مادهای
ferric oxide U مادهای
volatile U مادهای با فشاربخار زیاد
acetylcholine U مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
insulator U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
allergen U مادهای که باعث حساسیت میشود
abrazitic U مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
bill of rights U اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
alkali U قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
dopant U مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
photoconductive U مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
alkalis U قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
disk U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
succubus U جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
anticatalyst U مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
disks U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
material U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
materials U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
himself U خودش
herself U خودش
itself U خودش
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
multicellular U مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
additives U مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
succuba U جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
brokerage U حق العمل
commissioning U حق العمل
commissions U حق العمل
premium U حق العمل
premiums U حق العمل
brokage U حق العمل
commission fee U حق العمل
factorage U حق العمل
commission U حق العمل
on/upon one's head <idiom> U برای خودش
in his own hand writing U بخط خودش
it tells its own tale U از خودش پیداست
number one <idiom> U برای دل خودش
in his own name U بخاطر خودش
in his own name U به اسم خودش
in his own similitude U بصورت خودش
in his own similitude U مانند خودش
to his own profit U بفایده خودش
herself U خود ان زن خودش را
reactional U عکس العمل
commission agent U حق العمل کار
factorage U حق العمل کاری
reaction U عکس العمل
respond U عکس العمل
responded U عکس العمل
responds U عکس العمل
prompt U عکس العمل
reactions U عکس العمل
factor U حق العمل کار
factors U حق العمل کار
prompted U عکس العمل
prompts U عکس العمل
resilient U عکس العمل
commissioners U حق العمل کار
rough and ready U سریع العمل
reactive effect U عکس العمل
commissioner U حق العمل کار
reflex force U فشارعکس العمل
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
He is behind it . He is at the bottom of it. U زیر سر خودش است
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
It is her all right. U خود خودش است
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
immediate action U عکس العمل فوری
on commission U بطورحق العمل کاری
actual instruction U دستور العمل واقعی
retaliation U عکس العمل متقابل
reflexology U عکس العمل شناسی
pseudoinstruction U شبه دستور العمل
latency U دوره عکس العمل
rapid U سریع العمل چابک
responses U عکس العمل به دلیلی
coefficient of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
modulus of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
response U عکس العمل به دلیلی
n address instruction U دستور العمل با N نشانی
reaction time U زمان عکس العمل
repercussion U عکس العمل واکنش
reactor U عامل عکس العمل
reflex U عکس العمل غیرارادی
background count U عکس العمل تشعشع
reaction equation U معادله عکس العمل
transfer instruction U دستور العمل انتقال
reaction curve U منحنی عکس العمل
armature reaction U عکس العمل ارمیچر
commissions U حق العمل مامور شدن
factor U حق العمل کار نماینده
reaction U انفعال عکس العمل
reaction force U نیروی عکس العمل
commissioning U حق العمل مامور شدن
reactors U عامل عکس العمل
reactions U انفعال عکس العمل
factors U حق العمل کار نماینده
reflexes U عکس العمل غیرارادی
reflex force U نیروی عکس العمل
interaction U عکس العمل متقابل
commission U حق العمل مامور شدن
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
It is the work of her enemies . U کار دست خودش داد
He lowered himself in the esteem of his friends. U خودش را از چشم دوستانش انداخت
all his g.are swans U غازهای خودش همه غوهستند
It is a gain . U اینهم خودش غنیمت است
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
He fouled his reputation . U گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
She only thinks of her self . she is self – centered. U فقط بفکر خودش است
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
commissions U حق العمل کاری امانت فروشی
commission U حق العمل کاری امانت فروشی
reacted U عکس العمل نشان دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support U عکس العمل تکیه گاه
react U عکس العمل نشان دادن
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
return U مراجعت کردن عکس العمل
reacting U عکس العمل نشان دادن
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returning U مراجعت کردن عکس العمل
returned U مراجعت کردن عکس العمل
reacts U عکس العمل نشان دادن
commissioning U حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returns U مراجعت کردن عکس العمل
metal deactivator U مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
v U علیه
versus U علیه
pro and con U له و علیه
conning U بر علیه
con U بر علیه
pros and cons U له و علیه
cons U بر علیه
against U علیه
conned U بر علیه
One must uphold ones dignity. U احترام هر کسی دست خودش است
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
autoinoculation U تلقیح کسی با مایه بدن خودش
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
it pulls its weight U نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
backlash U عکس العمل سیاسی واکنش شدید
acoustic circuit U مدار عکس العمل انفجار صوتی
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
recognizor U محکوم علیه
victim of an offence U مجنی علیه
drawee U محال علیه
losing party U محکوم علیه
lady ship U سرکار علیه
judgement debtor U محکوم علیه
divtsor U مقسوم علیه
divisor U مقسوم علیه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com