Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
photoemissive
U
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photoconductive
U
مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
photon
U
تنها یک الکترون تابش شود
footcandle
U
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
phototude
U
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
antivitamin
U
مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
humectant
U
مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
bubble bath
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
phosphor
U
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
unmoderated list
U
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
electronics
U
شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
it is insensitive to light
U
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
iceblink
U
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
non interlaced
U
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
ferric oxide
U
مادهای
ferrite
U
مادهای
single base
U
تک مادهای
volatile
U
مادهای با فشاربخار زیاد
insulator
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
allergen
U
مادهای که باعث حساسیت میشود
abrazitic
U
مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
acetylcholine
U
مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
insulators
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
bill of rights
U
اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
dopant
U
مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
alkalis
U
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductor
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
alkali
U
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductors
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
succubus
U
جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
anticatalyst
U
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
material
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
disks
U
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
materials
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
disk
U
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
thinnest
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
succuba
U
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
multicellular
U
مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
thins
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
additives
U
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
thinners
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
coordinated illumination
U
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
total radiation
U
تابش کل
radiation of heat
U
تابش
radiational
U
تابش
glint
U
تابش
glitter
U
تابش
glinted
U
تابش
radioactivity
U
تابش
eradiation
U
تابش
effulge
U
تابش
effulgence
U
تابش
irradiation
U
تابش
glinting
U
تابش
fulgency
U
تابش
lustre
U
تابش
phosphorogenic
U
تابش زا
glints
U
تابش
radiation
U
تابش
isodose
U
هم تابش
emissions
U
تابش
brilliance
U
تابش
glittered
U
تابش
coruscation
U
تابش
emission
U
تابش
glows
U
تابش
glitters
U
تابش
glowed
U
تابش
shine
U
تابش
shines
U
تابش
erythema
U
تابش
glow
U
تابش
metal deactivator
U
مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
irradiancy
U
درخشندگی تابش
radiant intensity
U
شدت تابش
soaking
U
تابش متعادل
polarized radiation
U
تابش قطبیده
electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی
irradiance
U
درخشندگی تابش
radiation constants
U
ثابتهای تابش
radiation density
U
تراکم تابش
solarization
U
تابش افتاب
soft radiation
U
تابش نرم
shine
U
فروغ تابش
shines
U
فروغ تابش
radiation pattern
U
الگوی تابش
radiation loss
U
گمگشتگی تابش
radiation laws
U
قوانین تابش
thermal emission
U
تابش حرارتی
irradiation
U
تابش دهی
radiation intensity
U
شدت تابش
radiation hazard
U
گزند تابش
thermal radiation
U
تابش حرارتی
radiation field
U
میدان تابش
radiation efficiency
U
راندمان تابش
sunshine
U
تابش افتاب
flashes
U
تابش انی
primary cosmic rays
U
تابش کیهانی
heat radiation
U
تابش گرما
fluorescence
U
تابش ماهتابی
radiometer
U
تابش سنج
cosmic rays
U
تابش کیهانی
irradiate
U
تابش دادن
irradiated
U
تابش دادن
irradiates
U
تابش دادن
angle of incidence
U
زاویه تابش
sheen
U
تابش برق
angle of reflection
U
زاویه تابش
irradiating
U
تابش دادن
anneal
U
پخت تابش
cosmic radiation
U
تابش کیهانی
wave radiation
U
تابش موج
flash
U
تابش انی
background radiation
U
تابش زمینه
bolometri
U
تابش سنجی
energy radiation
U
تابش انرژی
emissivity
U
تابش نسبی
lustreer
U
تابش فروزندگی
incidence angle
U
زاویه تابش
incidence plane
U
صفحه تابش
plane of incidence
U
صفحه تابش
ultraviolet radiation
U
تابش فرابنفش
black light
U
تابش فرابنفش
exciting radiation
U
تابش برانگیزاننده
spectrum
U
گستره تابش
annihilation radiation
U
تابش نابودی
flashed
U
تابش انی
visible radiation
U
تابش مرئی
candescent
U
تابش یاگرما
negatron
U
الکترون
electrons
U
الکترون
electron
U
الکترون
isoelectronic
U
هم الکترون
traces
U
رد الکترون
traced
U
رد الکترون
trace
U
رد الکترون
electron donor
U
الکترون ده
coelectron
U
هم الکترون
glow
U
التهاب تابش گداختگی
radiation of heat
U
انتقال گرمابوسیله تابش
hard radiation
U
تابش یا پرتو سخت
opalescence
U
تابش قوس و قزحی
bolometric magnitude
U
قدر تابش سنجی
ionizing radiation
U
تابش یون ساز
continuous background radiation
U
تابش زمینهای پیوسته
ionizing radiation
U
تابش یونیزه کننده
blackbody radiation
U
تابش جسم سیاه
flames
U
مشتعل شدن تابش
glowed
U
التهاب تابش گداختگی
polarized electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
near ultraviolet radiation
U
تابش فرابنفش نزدیک
flame
U
مشتعل شدن تابش
net radiation factor
U
ضریب تابش خالص
glows
U
التهاب تابش گداختگی
planck's radiation law
U
قانون تابش پلانک
kirchhoff radiation law
U
قانون تابش کیرشهف
electron spin
U
تنیدگی الکترون
valence electron
U
الکترون والانس
photo electron
U
فوتو الکترون
photo electron
U
الکترون نوری
electron spin
U
اسپین الکترون
electrophile
U
الکترون دوست
electron transition
U
انتقال الکترون
electron tube
U
لوله الکترون
electron volt
U
الکترون ولت
electron trajectory
U
مسیر الکترون
electron transition
U
عبور الکترون
electroneutrality
U
الکترون خنثایی
electron acceptor
U
پذیرنده الکترون
primary electron
U
الکترون اولیه
electron acceleration
U
شتاب الکترون
valence electron
U
الکترون رسانایی
nonbonding electron
U
الکترون ناپیوندی
antibonding electron
U
الکترون ضد پیوندی
conduction electron
U
الکترون رسانش
conduction electron
U
الکترون رسانایی
mass of the electron
U
جرم الکترون
density of electron
U
چگالی الکترون
high energy electron
U
الکترون پر انرژی
concentration of electron
U
چگالی الکترون
charge of the electron
U
بار الکترون
nuclear electron
U
الکترون هسته
emission
U
صدور الکترون
bound electron
U
الکترون بسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com