Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conductor
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductors
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insulator
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
nonsparking
U
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
conductor rail
U
ریل هادی شمش هادی
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
ferric oxide
U
مادهای
single base
U
تک مادهای
ferrite
U
مادهای
volatile
U
مادهای با فشاربخار زیاد
acetylcholine
U
مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
abrazitic
U
مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
allergen
U
مادهای که باعث حساسیت میشود
humectant
U
مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
antivitamin
U
مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
bill of rights
U
اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
creepage
U
مد الکتریسیته
electricity
U
الکتریسیته
alkali
U
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
bubble bath
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
alkalis
U
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
dopant
U
مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
bubble baths
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
photoconductive
U
مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
negative electricity
U
الکتریسیته منفی
animal electricity
U
الکتریسیته بدن
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
brain potential
U
الکتریسیته مغز
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
electric current
U
جریان الکتریسیته
positive electricity
U
الکتریسیته مثبت
voltage source
U
منبع الکتریسیته
induced electricity
U
الکتریسیته القائی
inductive capacity
U
ثابت دی الکتریسیته
electrostatics
U
الکتریسیته ساکن
nuclear electricity
U
الکتریسیته هستهای
electric generator
U
مولد الکتریسیته
electric dipole
U
دو قطبی الکتریسیته
electric doublet
U
دو قطبی الکتریسیته
electrical
U
مر بوط به الکتریسیته
electrical quantity
U
مقدار الکتریسیته
electro physic
U
فیزیک الکتریسیته
disk
U
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
succubus
U
جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
disks
U
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
anticatalyst
U
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
phosphor
U
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
materials
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
material
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
coulomb
U
واحد اندازه الکتریسیته
generator
U
وسیله تولید الکتریسیته
generators
U
وسیله تولید الکتریسیته
electrometer tule
U
لامپ الکتریسیته سنج
hot-wiring
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot-wires
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire
U
سیم حاوی الکتریسیته
piezo electric effect
U
اثر پیزو- الکتریسیته
hot wire
U
سیم حاوی الکتریسیته
magnetoelectric
U
مربوط به الکتریسیته القایی
electrometer valve
U
لامپ الکتریسیته سنج
thinners
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
photoemissive
U
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
additives
U
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
thin
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
multicellular
U
مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
succuba
U
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
phase difference
U
اختلاف فاز جریان الکتریسیته
watts
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
watt
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenishing
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
ribbon switch
U
مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
static
U
الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
replenished
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
polar
U
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
galvanism
U
جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity
U
ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
hydro electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
permittivity
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
hydro-electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
electrostatic charge
U
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
metal deactivator
U
مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
powers
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibels
U
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibel
U
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee
U
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
three pin plug
U
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
IEC connector
U
استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
iee /s 00
U
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
leading line
U
خط هادی
ductile
U
هادی
directorial
U
هادی
directors
U
هادی
cabled
U
هادی
steerer
U
هادی
guided
U
هادی
lead
U
هادی
electric conductor
U
هادی
conductor
U
هادی
guide
U
هادی
cable
U
هادی
leads
U
هادی
director
U
هادی
guides
U
هادی
conductors
U
هادی
monitor
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
monitors
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitored
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
directress
U
هادی خط راهنما
water mains
U
لوله هادی اب
director sight
U
دوربین هادی
directing staff
U
ستاد هادی
guide flag
U
پرچم هادی
internal conductor
U
سیم هادی
guide vane
U
تیغه هادی
vascular tissue
U
بافت هادی
light guide
U
هادی نور
water main
U
لوله هادی اب
light pipe
U
هادی نور
directrix
U
هادی خط راهنما
guide bank
U
دیوار هادی سد
wireway
U
سیم هادی
leads
U
کابل هادی
leads
U
غلاف هادی
leads
U
سبقت هادی
circuit line
U
هادی جریان
electric conductor
U
هادی برق
lead
U
کابل هادی
lead
U
غلاف هادی
lead
U
سبقت هادی
heat conductor
U
هادی حرارت
ideal conductor
U
هادی ایده ال
dredging ladder
U
هادی سطل
conductor resistance
U
مقاومت هادی
valve guide
U
هادی سوپاپ
superconductors
U
فوق هادی
superconducter
U
مافوق هادی
noninductive
U
غیر هادی
semicinductor
U
نیمه هادی
conductor
U
هادی رسانا
solid state
U
نیمه هادی
conductors
U
سیم هادی
single core
U
هادی تک رشتهای
single conductor
U
هادی تک رشتهای
conductors
U
هادی رسانا
semi conductor
U
نیمه هادی
conductor
U
سیم هادی
twin conductor
U
هادی دوبل
superconductor
U
فوق هادی
conductor rail
U
شینه هادی
conductor current
U
جریان هادی
conductive silver
U
نقره هادی
conducting staff
U
ستاد هادی
light quide
U
هادی نور
lizard
U
بند هادی
lizards
U
بند هادی
bus bar
U
ریل هادی
duct
U
لوله هادی
mediums
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
brake lining
U
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
ferromagnetic material
U
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
continuation clause
U
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause
U
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com