English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
volatile U مادهای با فشاربخار زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brake lining U مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
ferrite U مادهای
ferric oxide U مادهای
single base U تک مادهای
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
allergen U مادهای که باعث حساسیت میشود
humectant U مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
antivitamin U مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
insulators U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
abrazitic U مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
acetylcholine U مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
bill of rights U اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
alkali U قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
alkalis U قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
photoconductive U مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
dopant U مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
disk U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
disks U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
succubus U جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
anticatalyst U مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
materials U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
phosphor U مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
material U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
multicellular U مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
additives U مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
succuba U جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
metal deactivator U مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material U هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
continuation clause U مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause U مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
aerating agent U مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
bleached U سفیدکردن مادهای که برای سفیدکردن
bleach U سفیدکردن مادهای که برای سفیدکردن
bleaches U سفیدکردن مادهای که برای سفیدکردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
squeamishly U زیاد
greatest U زیاد
over and above U زیاد
great- U زیاد
great U زیاد
squeamishness U زیاد
rife U زیاد
supererogatory U زیاد
highly U زیاد
copious U زیاد
numerous U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
large adv U زیاد
extortionate U زیاد
extortionary U زیاد
plethoric U زیاد
plaguily U زیاد
many U زیاد
late U زیاد
effusively U زیاد
ranksack U زیاد
extensive U زیاد
overly U زیاد
very U زیاد
wider U زیاد
excessive U زیاد
mickle or muckle U زیاد
wide U زیاد
intense U زیاد
superabundant U زیاد
greatly U زیاد
mickle U زیاد
too much U زیاد
populous U زیاد
widest U زیاد
heavily U زیاد
vastly U زیاد
no end of U زیاد
outrageously U زیاد
to a large extent U زیاد
profoundly U زیاد
fulsome U زیاد
too U زیاد
not a lettle U زیاد
heartbreak U غم زیاد
much U زیاد
muckle U زیاد
profusely U زیاد
intensively U زیاد
egregiously U زیاد
glaring U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
tremendously U زیاد
widely U زیاد
intensely U زیاد
thick U زیاد
immoderate U زیاد
thickest U زیاد
thicker U زیاد
hugely U زیاد
generous U زیاد
mortally U زیاد
overmuch U زیاد
heart break U غم زیاد
swingeing U زیاد
in quantities U زیاد
highs U زیاد
highest U زیاد
high U زیاد
in excess U زیاد
immane U زیاد
eclat U سروصدا زیاد
obstipation U یبوست زیاد
deprecation U افهاربیمیلی زیاد
over blow U زیاد دمیدن
desudation U عرق زیاد
torrid U زیاد گرم
dense ignorance U نادانی زیاد
furor U خشم زیاد
diuresis U ادرار زیاد
over anxious U زیاد دل واپس
desudation U خوی زیاد
lots U خیلی زیاد
onding U بارندگی زیاد
musk cat U گریه زیاد
oodles U خیلی زیاد
grnish U زیاد کردن
h.f. U بسامد زیاد
my grief was intensified U غصه من زیاد
over anxiety U دل واپسی زیاد
diaphoresis U عرق زیاد
boisterously U باصدای زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
heighten U زیاد کردن
exquisite taste U سلیقه زیاد
overstock U زیاد پر کردن
overvoltage U فشار زیاد
overwrite U زیاد نوشتن
particularity U دقت زیاد
floridly U با ارایش زیاد
finicality U خودارایی زیاد
profound interest U دلبستگی زیاد
exuberantly U بفراوانی زیاد
fervidity U گرمی زیاد
fervidness U گرمی زیاد
abound زیاد بودن
polymathy U دانش زیاد
polyphagia U اشتهای زیاد
polyuria U ادرار زیاد
pretentiously U با ادعای زیاد
heightened U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
over estimate U زیاد براوردکردن
over issue U زیاد انتشاردادن
overburdensome U زیاد سنگین
overloads U زیاد پر کردن
over ripe U زیاد رسیده
excessive eating U خوردن زیاد
excessive love U دوستی زیاد
overblown steel U فولاد با دم زیاد
overloaded U زیاد پر کردن
overbusy U زیاد مشغول
overload U زیاد پر کردن
frequent visiting U دیدنی زیاد
overdrssed U زیاد اراسته
overlabour U زیاد کارکردن
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
overrider U حق دلالی زیاد
heightens U زیاد کردن
pretentiousness U ادعایی زیاد
increscent U زیاد شونده
hyperemployment U اشتغال زیاد
latifundia U املاک زیاد
left over U زیاد امده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com