English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
foremother U مادر مادر بزرگ
granny U مادر بزرگ
grand mother U مادر بزرگ
paternal grandmother U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
grandmothers U مادر بزرگ
grannies U مادر بزرگ
grannie U مادر بزرگ
grandame U مادر بزرگ
grandma U مادر بزرگ
grandmas U مادر بزرگ
gran U مخفف مادر بزرگ
grans U مخفف مادر بزرگ
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
whopping U خیلی بزرگ
highs U خیلی بزرگ
highest U خیلی بزرگ
high U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
huge mistake U اشتباه خیلی بزرگ
mammoth task U وظیفه خیلی بزرگ
huge blunder U اشتباه خیلی بزرگ
macro- U خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
parachute spinnaker U نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
much U خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
rouser U دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
mother liquor U مادر اب
parenticide U مادر کش
mother in low U مادر زن
mother U مادر
mothered U مادر
matriarch U مادر
matriarchs U مادر
matricidal U مادر کش
mater U مادر
matricide U مادر کش
mamma U مادر
moms U مادر
mom U مادر
motherless U بی مادر
mother-in-law U مادر زن
mothers-in-law U مادر زن
mother liquid U مادر اب
mothering U مادر
mammas U مادر
mum U مادر
mums U مادر
stepmothers U مادر
stepmother U مادر
mamas U مادر
mama U مادر
mother in law U مادر زن
mothers U مادر
motherlike U مادر وار
godmother U مادر تعمیدی
main lines U نهر مادر
original map U نقشه مادر
mother in low U مادر شوهر
main line U نهر مادر
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
orphans U بی پدر و مادر
godmothers U مادر تعمیدی
mother substitute U جانشین مادر
mother liquer U باز مادر
base map U نقشه مادر
orphaned U بی پدر و مادر
mother surrogate U جانشین مادر
bed rock U سنگ مادر
mother figures U مادر- نماد
orphan U بی پدر و مادر
parent company U شرکت مادر
uniparental U از یک پدر و مادر
virgin mary U مادر عسیی
congenital U مادر زادی
motherlands U مادر میهن
metropolises U مادر شهر
Mother's Day U روز مادر
metropolis U مادر شهر
motherland U مادر میهن
thetis U مادر اشیل
mother figure U مادر- نماد
stepfather U شوهر مادر
parent ship U کشتی مادر
stepfathers U شوهر مادر
trunks U مادر سیم
trunk U مادر سیم
matronymic U مادر نامی
mother U مادر ننه
home port U پایگاه مادر
matricide U مادر کشی
dame fortune U مادر روزگار
control map U نقشه مادر
mothered U مادر ننه
head well U مادر چاه
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers-in-law U مادر شوهر
parricide U مادر کشی
mother-in-law U مادر شوهر
parricides U مادر کشی
grand uncle U عموی مادر
grand uncle U دایی مادر
mothering U مادر ننه
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
foster mother U مادر رضاعی
tendering U کشتی مادر
collecting tank U مخزن مادر
metropolitan U مادر شهری
chart base U چارت مادر
parent U پدر یا مادر
by birth U ازشکم مادر
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
congenitally U ازشکم مادر
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers U مادر ننه
moon calf U خل مادر زاد
alcmene U نام مادر هرکول
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
homeland U سرزمین پدر و مادر
home U سرزمین پدر و مادر
birthmark U خال مادر زادی
matricide U قاتل مادر مادرکش
mother in law U مادر شوهر نامادری
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
birthmarks U خال مادر زادی
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com