English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
major generals U امیر تومان تومان اغا
major general U امیر تومان تومان اغا
differentiator U وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
Last night I called [rang] my mom. U دیشب به مادرم زنگ زدم.
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
I was stung for a fiver. U پنج تومان تیغم زدند
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
My rent is 2000 tomanas per month. U اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans . U پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. U درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
She just left ( went ) . off she went . U گذاشت ورفت
inputted U درون گذاشت
overlay U جای گذاشت
feeds U درون گذاشت
overlays U جای گذاشت
input U درون گذاشت
negligence U فرو گذاشت
feed U درون گذاشت
overlaying U جای گذاشت
The fellow just took off. U طرف گذاشت دررفت
output U برون گذاشت برونگذار
he put orlaid the blame me U تقصیر را به گردن من گذاشت
outputs U برون گذاشت برونگذار
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
drew U دریافت کرد ناتمام گذاشت
The professor stepped into the classroom. U استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
He left a large fortuue. U ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
hand U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
Bring me a few sheets of paper . U چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
It is easy for me. U برایم خیلی آسان است
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
I have outgrown my suits. U لباسهایم برایم تنگ شده
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Please bring me the orifinal letter . U عین نامه را برایم بیاورید
It is too easy for me. U برایم مثل آب خوردن است
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Drop me a line . U برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
These shoes are too tight for me. U این کفشها برایم تنگ است
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
I've been set up! U برایم پاپوش درست کرده اند!
May I have an iron? U ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray? U ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
The notice is too short [for me] . U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
May I have some soap? U ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
May I have some hangers? U ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? U ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
May I have the menu, please? U ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have the drink list, please? U ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
Tahmasb U شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com