Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fumikumi
U
لگد فشاری به پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compound compression
U
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down
U
سوی پایین بطرف پایین
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
komi
U
فشاری
compressive
U
فشاری
pressure welding
U
جوش فشاری
compressive yield point
U
حدجهمندگی فشاری
thrust bolt
U
پیچ فشاری
thumbing
U
دگمه فشاری
constrictor knot
U
گره فشاری
push button switch
U
تکمه فشاری
push shot
U
ضربه فشاری
data compaction
U
داده فشاری
die cast
U
ریختن فشاری
pressure fraction
U
کسر فشاری
thumbs
U
دگمه فشاری
pressure sweeping
U
روبیدن فشاری
pressure welding
U
جوشکاری فشاری
compressive stress
U
خستگی فشاری
compressive stress
U
تنش فشاری
achi komi
U
دفاع فشاری
head
U
ارتفاع فشاری
pushes
U
ضربه فشاری
pushed
U
ضربه فشاری
push
U
ضربه فشاری
compression flange
U
عضو فشاری
compression flange
U
سپر فشاری
compression molding
U
قالبگیری فشاری
compression spring
U
فنر فشاری
compression strength
U
مقاومت فشاری
compression strength
U
تاب فشاری
compression stress
U
تنش فشاری
compression wave
U
موج فشاری
compressive load application
U
بار فشاری
snap fastener
U
دکمه فشاری
duplex pressure proportioner
U
مخلوط کن دو فشاری
force pump
U
تلمبه فشاری
push button
U
دکمه فشاری
pressure device
U
ماسوره فشاری
push button
U
کلید فشاری
thumb
U
دگمه فشاری
pressure butt welding
U
جوشکاری لب به لب فشاری
pression pipe
U
لوله فشاری
hard board
U
تخته فشاری
pressboard
U
تخته فشاری
compression strength
U
استحکام فشاری
head pressure
U
ارتفاع فشاری
press key
تکمه فشاری
force feed oiler
U
روغندان فشاری
push key
تکمه فشاری
filter press
U
صافی فشاری
compression strength
U
توان فشاری
filterpress
U
پالونه فشاری
thumbed
U
دگمه فشاری
standard size whole brick
U
اجر فشاری معمولی
compression specimen
U
نمونه ازمایش فشاری
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج فشاری
centralized oil shot system
U
روغنکاری متمرکز فشاری
compression riveter
U
دستگاه پرچ فشاری
mae west
U
جلیقه نجات فشاری
compression molding
U
ریخته گری فشاری
brass pressure casting
U
برنج ریختگی فشاری
net push
U
ضربه فشاری از لب تور
cold pressure welding
U
جوشکاری فشاری سرد
resistance pressure welding
U
جوشکاری فشاری مقاومتی
cold pressed forging
U
اهنگری فشاری سرد
press casting
U
ریخته گری فشاری
compressive yield point
U
نقطه لهیدگی فشاری
press cutting
برش دهنده فشاری
pressure device
U
عامل فشاری مین
thrust hardness
U
درجه سختی فشاری
pressure weldable
U
قابل جوشکاری فشاری
compression test specimen
U
نمونه ازمون فشاری
pressure weld
U
جوش دادن فشاری
pressure lubrication
U
دستگاه روغنکاری فشاری
firing pressure device
U
ماسوره فشاری مین
tobi komi
U
ضربه فشاری پا در حال پرش
thermit pressure welding
U
روش جوشکاری فشاری حرارتی
molten metal pressure welding
U
روش جوشکاری ذوبی-فشاری
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
press cast process
U
فرایند ریخته گری فشاری
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
thermit pressure welding
U
روش جوشکاری فشاری الومینوترمیتی
pitometer log
U
سرعت سنج فشاری پیتومتری
pieze
U
واحد فشاری در سیستم غیرمتریک
superincumbent
U
دارای فشار زیاد فشاری
alumino thermit pressure welding
U
جوشکاری فشاری الومینو-ترمیتی
bend
U
خمش فشاری انحنای لوله زانویی
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
rolling press
U
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
bangs
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
drill press
U
متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
braced
U
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace
U
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
constant temperature pressure
U
welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
dial up
U
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
pascal's law
U
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
lowered
U
پایین تر
underneath
U
پایین
down stairs
U
پایین
lower
U
پایین تر
neath or neath
U
پایین تر
lower most
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
infara
U
پایین
hypogenous
U
پایین رو
further down
U
پایین تر
vide infara
U
پایین
neath or neath
U
پایین
low level
U
پایین
de-
U
پایین
lowering
U
پایین تر
lowers
U
پایین تر
low
U
پایین
submiss
U
پایین
shitu
U
پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
subatmospheric
U
پایین تر از جو
below
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
bottoms
U
پایین
bottom
U
پایین
dowm
U
پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
below
<adv.>
U
در پایین
lower
U
پایین
shorter
U
پایین تر
short
U
پایین تر
down
U
پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
lower limit
U
حد پایین
flat
U
پایین
shortest
U
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
beneath
U
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
flattest
U
پایین
beneath
U
پایین
sub-
U
یا پایین تر
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
downstairs
U
طبقه پایین
nether
U
زیر پایین
nether
U
واقع در پایین
overhand
U
از پایین ببالا
downward
U
پایین زیرین
on the down grade
U
پایین رونده
downward
U
روبه پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
oars down
U
پارو پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
pushdown
U
پایین فشردنی
low activity
U
فعالیت پایین
face down feed
U
خورد رو به پایین
look down
U
پایین امدن
neath or neath
U
پایین زیرین
foot
U
پایین بادبان
let down
U
پایین کردن
minor
U
پایین رتبه
nutant
U
پایین افتاده
the valley lies below
U
ده در پایین است
nether world
U
جهان پایین
nutate
U
پایین افتادن
the masses
U
دستههای پایین تر
the lower world
U
جهان پایین
breast
U
نورد پایین
drives
U
ضربه از پایین
drive
U
ضربه از پایین
res
U
noitaloseR پایین
catabatic
U
پایین اینده
subordinates
U
فرعی پایین تر
subordinated
U
فرعی پایین تر
subordinate
U
فرعی پایین تر
go down
U
پایین رفتن
go dan barai
U
رد کردن از پایین
shutting
U
پایین اوردن
shuts
U
پایین اوردن
lee
U
پایین باد
hereinbelow
U
در پایین این
subordinating
U
فرعی پایین تر
bottommost
U
پایین ترین
beneath
U
از زیر پایین تر از
alow
U
روبه پایین
depressions
U
پایین دادن
submaxilla
U
ارواره پایین
push down stack
U
پایین فشردنی
bate
U
پایین اوردن
download
U
بارگیری پایین
bottom up
U
از پایین به بالا
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
low wing
U
بال پایین
downmost
U
پایین ترین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com