Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slur
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disregarding
U
نادیده گرفتن
disregarded
U
نادیده گرفتن
pass off
U
نادیده گرفتن
disregard
U
نادیده گرفتن
disregards
U
نادیده گرفتن
dissembled
U
نادیده گرفتن
dissemble
U
نادیده گرفتن
dissembles
U
نادیده گرفتن
dissembling
U
نادیده گرفتن
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.
U
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
skip
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skipped
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
skip
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
ill fame
U
بدنامی
discrediting
U
بدنامی
discredit
U
بدنامی
infamously
U
به بدنامی
disrepute
U
بدنامی
discredited
U
بدنامی
black eye
U
بدنامی
black eyes
U
بدنامی
discredits
U
بدنامی
odium
U
بدنامی
infamy
U
بدنامی
calumnies
U
بدنامی
calumny
U
بدنامی
disreputability
U
بدنامی
blot
U
لکه بدنامی
branding
U
لکه بدنامی
blotting
U
لکه بدنامی
brands
U
لکه بدنامی
blots
U
لکه بدنامی
brand
U
لکه بدنامی
defamation
U
بدنامی ورسوایی
notoriety
U
رسوایی بدنامی
blotted
U
لکه بدنامی
unpopularity
U
عدم محبوبیت بدنامی
to put a slur on any one
U
لکه بدنامی بکسی چسباندن
unseen
U
نادیده
unobserved
U
نادیده
ignored
U
نادیده پنداشتن
ignore
U
نادیده پنداشتن
overslaugh
U
نادیده گذشتن
ignores
U
نادیده پنداشتن
to slip off or away
U
نادیده رفتن
the invisible
U
خدای نادیده
towink at
U
نادیده پنداشتن
scotomization
U
نادیده گیری
to skips over
U
نادیده گذستن از
ignoring
U
نادیده پنداشتن
unheeded
U
بیاهمیت نادیده بیتفاوت
to pass over
U
نادیده رد شدن ازپهلو
contralateral neglect
U
نادیده انگاری دگرسو
ignoring
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
overleap
U
جستن از روی نادیده گذشتن از
ignore
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
ignores
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
punch-line
U
لب مطلب
themes
U
مطلب
punch line
U
لب مطلب
subjects
U
مطلب
punch-lines
U
لب مطلب
label
U
مطلب
labelled
U
مطلب
labels
U
مطلب
afair
U
مطلب
labeling
U
مطلب
thought
U
سر مطلب
criteria
U
مطلب
thoughts
U
سر مطلب
subjecting
U
مطلب
subjected
U
مطلب
subject
U
مطلب
topics
U
مطلب
topic
U
مطلب
theme
U
مطلب
pass by
U
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
matters
U
مطلب چیز
root of the matter
U
اصل مطلب
mattering
U
مطلب چیز
press releases
U
مطلب مطبوعاتی
gist
U
مطلب عمده
enjambment
U
ادامهء مطلب
label prefix
U
پیشوند مطلب
clipped speech
U
حذف مطلب
press release
U
مطلب مطبوعاتی
mattered
U
مطلب چیز
matter
U
مطلب چیز
label alignment
U
هم ترازی مطلب
issued
U
صدور مطلب
subject matter
U
مطلب موضوع
subject
U
مطلب زیرموضوع
principal
U
مطلب مهم
precis
U
چکیده مطلب
issue
U
صدور مطلب
principals
U
مطلب مهم
subjected
U
مطلب زیرموضوع
the salient point
<idiom>
U
اصل مطلب
subjecting
U
مطلب زیرموضوع
issues
U
صدور مطلب
the point
[of the matter]
U
اصل مطلب
subjects
U
مطلب زیرموضوع
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
comprehension test
U
ازمون فهم مطلب
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hugger mugger
U
تنهایی مطلب محرمانه
round about
U
دور سر گرداندن مطلب
hit the bull's-eye
<idiom>
U
به اصل مطلب رسیدن
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
The crux of the matter . The quintessence.
U
جان کلام ( مطلب )
to overleap oneself
U
از مطلب پرت شدن
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
the matter is perplexed
U
مطلب پیچیده است
under pledge of secrecy
U
با قول کتمان مطلب
Lets get to the point.
U
بپردازیم به اصل مطلب
bucket
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
the matter was kept private
U
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
overtype mode
U
حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake
U
از بهر کوتاه کردن مطلب
item of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
typeover mode
U
حالت تایپ روی مطلب
contraposition
U
قلب مطلب بطریق منفی
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
U
این مطلب بخودی خود
the point is
U
اصل مطلب این است
To wonder from the main topic.
U
از مطلب اصلی دور افتادن
you must have know this
U
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
point of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
U
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
plate proof
U
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
attainder
U
لکهء بدنامی لکهء ننگ
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
remarked
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
end
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
palinode
U
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ...
U
اصل مطلب
[چیزی که مهم است]
این است که ...
learning curve
U
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
typeover
U
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
shifted
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to catch a fly
U
بل گرفتن
to put a stop to
U
را گرفتن
retreat
U
پس گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com