English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
core barrel U لوله نمونه بردار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sampler U نمونه بردار
samplers U نمونه بردار
core drill U مته نمونه بردار
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
polygraph U رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs U رونوشت بردار نسخه بردار
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
sockets U بست لوله دوراهی لوله
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
vector U بردار
equivocatory U اب بردار
dope vector U بردار
arrow U بردار
resultant U بردار
arrows U بردار
vectors U بردار
numerale U شماره بردار
stainable U زنگ بردار
vectors U حامل بردار
radius vector U بردار شعاعی
poynting's vector U بردار پوینتینگ
wave vector U بردار موج
ascribing U رونویس بردار
velocity U بردار سرعت
ascribes U رونویس بردار
ascribed U رونویس بردار
velocities U بردار سرعت
ascribe U رونویس بردار
ratable U نرخ بردار
weight lifter U وزنه بردار
polar vector U بردار قطبی
harvestman U خرمن بردار
state vector U بردار حالت
interrupt vector U بردار وقفه
land surveyor U نقشه بردار
vector U حامل بردار
lift vector U بردار برا
lifter U وزنه بردار
light vector U بردار نور
liner velocity U بردار سرعت
magnetic vector U بردار مغناطیسی
mouldable U قالب بردار
normal vector U بردار عمود
normal vector U بردار قائم
participable U شرکت بردار
state vector U بردار وضعیت
patchable U وصله بردار
rateable U نرخ بردار
fraudulent U کلاه بردار
photographers U عکس بردار
burgers vector U بردار برگرز
photographer U عکس بردار
swindlers U کلاه بردار
swindler U کلاه بردار
circulation of a vector U چرخه بردار
code vector U بردار رمز
curls U حلقه بردار
forcing U بردار نیرو
forces U بردار نیرو
curled U حلقه بردار
curl U حلقه بردار
surveyor U نقشه بردار
bilable U ضمانت بردار
benefic U بهره بردار
subsumption U فرمان بردار
subordination U فرمان بردار
suborder U فرمان بردار
submission U فرمان بردار
postponement U فرمان بردار
hypotaxis U فرمان بردار
active U تنزل بردار
surveyors U نقشه بردار
axial vector U بردار محوری
force U بردار نیرو
topographer U نقشه بردار
vectorial U حامل بردار
exponible U توضیح بردار
dutiable U گمرک بردار
field vector U بردار میدان
tollable U باج بردار
cross bearer U صلیب بردار
crucifer U صلیب بردار
customable U گمرک بردار
state vector U بردار حلات
damageable U غرامت بردار
voltage vector U بردار ولتاژ
treader U گام بردار
treatable U تعلیم بردار
component U مولفه بردار
discountable U تخفیف بردار
components U مولفه بردار
disciplinable U نظم بردار
taxable U مالیات بردار
forfoitable U جریمه بردار
flux of a vector U شاره بردار
finable U جریمه بردار
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
docile U تعلیم بردار مطیع
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
vector data aggregate U بردار اطلاعات مجتمع
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you. U بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
Euclidean vector U بردار اقلیدسی [ریاضی]
beneficiary U بهره بردار ذیحق
rodman U کمک نقشه بردار
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
y axis U بردار عمودی گراف
location vector U بردار مکان [ریاضی]
dope vector U بردار خصیصه نما
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
x axis U بردار افقی گراف
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector potential U پتانسیل بردار مغناطیسی
X coordinate U مختصات بردار افقی
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
velocity U بردار سرعت [فیزیک]
radius vector U بردار مکان [ریاضی]
freestone U سنگ تراش بردار
position U بردار مکان [ریاضی]
Y coordinate U مختصات بردار عمودی
position vector U بردار مکان [ریاضی]
cracky U ترک بردار زودشکن
z axis U بردار عمق در گراف سه بعدی
make weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
Why dont you come off it! U چرا دست بردار نیستی !
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
crooks U ادم قلابی کلاه بردار
crooking U ادم قلابی کلاه بردار
crook U ادم قلابی کلاه بردار
make-weights U سر وزن رسیدن وزنه بردار
None of your tricks. U دست ازحقه بازی بردار
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
Take a fresh sheet of paper. U یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
included angle U زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y U مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
patterns U نمونه
specimens U نمونه
strickle U نمونه
paragons U نمونه
paragon U نمونه
calligraph U نمونه
pattern U نمونه
specimen U نمونه
copyslip U نمونه
paradigm U نمونه
paradigms U نمونه
representative U نمونه
representatives U نمونه
type U نمونه
example U نمونه
types U نمونه
forme U نمونه
format U نمونه
breadboard U نمونه
sampling U نمونه
modules U نمونه
module U نمونه
ensample U نمونه
exemplars U نمونه
exemplar U نمونه
formats U نمونه
foretype U نمونه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com