Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
utensil
U
لوازم اشپزخانه
utensils
U
لوازم اشپزخانه
kitchen stuff
U
لوازم اشپزخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
central pastry kitchen
U
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
accessory
U
لوازم یدکی لوازم اضافی
cook hole
U
اشپزخانه
galley
U
اشپزخانه
kitchens
U
اشپزخانه
cookery
U
اشپزخانه
kitchen
U
اشپزخانه
galley
U
اشپزخانه قایق
cook house
U
اشپزخانه اردو
kitchenettes
U
اشپزخانه کوچک
cook of mess
U
نوبتچی اشپزخانه
cook house
U
اشپزخانه کشتی
caboose
U
اشپزخانه کشتی
hogwash
U
گنداب اشپزخانه
field kitchen
U
اشپزخانه صحرایی
galley
U
اشپزخانه کشتی
kitchenware
U
فروف اشپزخانه
roll kitchen
U
اشپزخانه متحرک
kitchenette
U
اشپزخانه کوچک
dresser
U
میز یاقفسه اشپزخانه
culinary
U
مربوط به اشپزخانه اشپخانهای
sinks
U
دست شویی اشپزخانه
sink
U
دست شویی اشپزخانه
dressers
U
میز یاقفسه اشپزخانه
diet kitchen
U
اشپزخانه بیماران فقیر
kitchen utensils
U
فروف واسباب اشپزخانه
pig's wash
U
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash
U
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
scullery
U
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
kitchen cabinet
U
اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
sculleries
U
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
chuck wagon
U
واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
slopping
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
sculleries
U
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery
U
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
fixing
U
لوازم
estovers
U
لوازم
fixings
U
لوازم
apparatus
U
لوازم
furnishings
U
لوازم
fitting
U
لوازم
dixings
U
لوازم
needments
U
لوازم
equipments
U
لوازم
accessories
U
لوازم
service
U
لوازم
tackling
U
لوازم
tackles
U
لوازم
fittings
U
لوازم
fitment
U
لوازم
fitments
U
لوازم
serviced
U
لوازم
equipment
U
لوازم
tackled
U
لوازم
tackle
U
لوازم
tool tether
U
لوازم مورداحتیاج
maintenance materials
U
لوازم تعمیرات
personal effects
U
لوازم شخصی
throwing apparatus
U
لوازم پرتاب
plumbing tools
U
لوازم لولهکشیخانه
fire-irons
U
لوازم بخاری
fittings
U
لوازم قایق
sanitary ware
U
لوازم بهداشتی
Home appliances
U
لوازم خانگی
fittings
U
لوازم ثابت
travelling outfit
U
لوازم سفر
illuminating fixture
U
لوازم روشنایی
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
firing accessories
U
لوازم احتراق
photographic accessories
U
لوازم عکاسی
paraphernalia
U
اسباب لوازم
stationery
U
لوازم التحریر
hairstyling accessories
U
لوازم آرایشمو
tackle
U
لوازم کار
gears
U
اسباب لوازم
outfit
U
لوازم فنی
accessories
U
لوازم یدکی
accessory
U
لوازم یدکی
accessory
U
لوازم فرعی
bedding
U
لوازم تختواب
accessory
U
لوازم کمکی
kits
U
بسته لوازم
kit
U
بسته لوازم
rigs
U
لوازم لباس
rigged
U
لوازم لباس
photography
U
لوازم عکاسی
rig
U
لوازم لباس
tackled
U
لوازم کار
outfits
U
لوازم فنی
geared
U
اسباب لوازم
gear
U
اسباب لوازم
tackles
U
لوازم کار
tackling
U
لوازم کار
bathing clothes
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing things
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
spare parts list
U
فهرست لوازم یدکی
spares stock
U
موجودی لوازم یدکی
table ware
U
لوازم میز یا سفره
accessory box
جعبه لوازم یدکی
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
swimming things
U
لوازم شنا
[حمام]
fixture
U
لوازم نصب کردنی
stationers
U
فروشنده لوازم التحریر
dressing case
U
جعبه لوازم ارایش
tableware
U
لوازم میز یا سفره
upholstery
U
اثاثه یا لوازم داخلی
fire irons
U
لوازم پای بخاری
drilling fixture
U
لوازم مته کاری
equipage
U
اسباب و لوازم جنگی
duffle bag
U
کیسه لوازم شخصی
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
muniment
U
وسیله دفاع لوازم
stationer
U
فروشنده لوازم التحریر
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
motorcar accessories
U
لوازم اضافی اتومبیل
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
dinner set
U
لوازم و فرف شام یا ناهار
toiletry
U
لوازم ارایش اسباب توالت
duffle
U
لوازم واثاثه قابل حمل
fixtures
U
لوازم برقی و لوله کشی
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
duffel
U
لوازم واثاثه قابل حمل
manifest destiny
U
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade
U
لوازم وابزار کار فوت وفن
pantry
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
mountings
U
لوازم نصب شده روی وسیله
bedclothes
U
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road
U
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
mess sergeant
U
گروهبان اشپزخانه گروهبان غذا
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list
U
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com