English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He wants to bite off more than he can chew. U لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She has bad breath. U دهانش بو می دهد
a hand to mouth existence <idiom> U دستش به دهانش می رسد
living from hand to mouth <idiom> U دستش به دهانش می رسد
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
removable U برداشته شدنی
irremovable U برداشته نشدنی ثابت
warped surface U سطح تاب برداشته
A big load was taken off my back. U بار سنگینی از دوشم برداشته شد
the murder is out U پرده از روی کار برداشته شد
the fish smacks of the tin U ماهی بوی حلبی را برداشته است
removability U ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
phototype U کلیشهای که از عکس برداشته شده است
bound barrel U لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
atrip U لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
irremovability U حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
bytes U لقمه
snaps U لقمه
snapping U لقمه
snapped U لقمه
snap U لقمه
morsels U لقمه
morsel U لقمه
mouthful U لقمه
mouthfuls U لقمه
gobbet U لقمه
gobbets U لقمه
byte U لقمه
war head U قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
An investigation has already been instigated. U قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
skated U لقمه ماهی
morsel U یک لقمه غذا
morsels U لقمه کردن
bit U ذره لقمه
bits U ذره لقمه
skate U لقمه ماهی
flag byte U لقمه پرچم
byte oriented U لقمه گرا
chaw U فک لقمه جویده
morsel U لقمه کردن
morsels U یک لقمه غذا
skates U لقمه ماهی
gulp U لقمه بزرگ
gulped U لقمه بزرگ
gulping U لقمه بزرگ
gulps U لقمه بزرگ
stull U لقمه بزرگ
to do a thing in a round way U لقمه رادورسرگرداندن
access panel U پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
nibbles U لقمه یا تکه کوچک
godown U لقمه بزرگ انبار
nibble U لقمه یا تکه کوچک
To devour something . U چیزی را یک لقمه کردن
nibbling U لقمه یا تکه کوچک
tidbit U لقمه چرب ونرم
tidbits U لقمه چرب ونرم
nibbled U لقمه یا تکه کوچک
e f t a (european free trade association U فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
chicken feed <idiom> U یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. U لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
have other fish to fry [have better fish to fry] U لقمه چرب تری در نظر داشتن
titbits U لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
A lucrative affair [deal] لقمه چرب ونرم [کار یا معامله پردرآمد]
titbit U لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
sippet U تکه نانی که در شیر فروبرند لقمه کوچک
I havent had a bit sine morning . U از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
aweigh U تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
greater U بزرگتر
senior U بزرگتر
greater than U بزرگتر از
gt U بزرگتر از
Sr U بزرگتر
pre eminent U بزرگتر
nonus U بزرگتر
seniors U بزرگتر
elder U بزرگتر
doyens U بزرگتر
doyen U بزرگتر
major U بزرگتر
majored U بزرگتر
headmen U بزرگتر
headman U بزرگتر
majoring U بزرگتر
bigger U بزرگتر
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
expand U بزرگتر کردن
Big Brother U برادر بزرگتر
increase U بزرگتر شدن
superior number U عدد بزرگتر
paramount U برتر بزرگتر
bigbrother U برادر بزرگتر
brown major U براون بزرگتر
ge U بزرگتر از یا برابر با
oversize U بزرگتر از اندازه
macronucleus U هسته بزرگتر
samuel sen U سموئیل بزرگتر
doubled up U دو برابر بزرگتر
over size U بزرگتر از اندازه
expands U بزرگتر کردن
expanding U بزرگتر کردن
double U دو برابر بزرگتر
increased U بزرگتر شدن
increases U بزرگتر شدن
majordomo U بزرگتر خانه
doubled U دو برابر بزرگتر
macronucleus U هسته سلولی بزرگتر
feck U سهم بزرگتر اکثریت
admedium lampholder U سرپیچ بزرگتر از معمولی
to increase [to, by] U بزرگتر شدن [به مقدار]
whoppers U از اندازه بزرگتر عظیم
repotted U در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting U در گلدان بزرگتر کاشتن
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
whopper U از اندازه بزرگتر عظیم
repots U در گلدان بزرگتر کاشتن
repot U در گلدان بزرگتر کاشتن
Do you have anything bigger? U آیا چیزی بزرگتر دارید؟
positive U ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
macrogamete U سلول جنسی ماده بزرگتر
clout U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellites U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
improper fraction U کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
satellite U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
overloaded U ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads U ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overload U ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overslaugh U بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
His eye is bigger than his belly. <proverb> U چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
superscript U ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
characteristic U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
to inlay a printed page U صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflow U نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflows U نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflowed U نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
chaining U به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
serial U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serials U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carried U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
milking machine U ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milk disk U دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
gained U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excess U کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gain U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excesses U کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
virtual U فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gains U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
subset U مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
overlays U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlay U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
Mine is bigger than yours . U مال من بزرگتر از مال تو است ؟
surrender U الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders U الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered U الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
He is in abject poverty . محتاج لقمه نان است [به نان شب محتاج است]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com