Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross fertilization
U
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross fertile
U
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
self
U
وضع لقاح کردن
cross pollinate
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
impregnating
U
لقاح کردن اشباع کردن
fertilised
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilising
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnates
U
لقاح کردن اشباع کردن
impregnate
U
لقاح کردن اشباع کردن
fertilized
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilize
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counteracted
U
عمل متقابل کردن
counteract
U
عمل متقابل کردن
counteracts
U
عمل متقابل کردن
intract
U
عمل متقابل کردن
counterattack
U
حمله متقابل کردن
counteracting
U
عمل متقابل کردن
countermine
U
با دسیسه متقابل خنثی کردن
reciprocates
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocate
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
fertilization
U
لقاح
zygosis
U
لقاح
conceptions
U
لقاح
conception
U
لقاح
fecundation
U
لقاح
reg
U
گرده لقاح
autoeroticism
U
لقاح با خود
autoerotism
U
لقاح با خود
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
oosperm
U
تخم لقاح شده
anemophilous
U
لقاح شونده در اثرباد
autoerotic
U
مربوط به لقاح با خود
self fertility
U
لقاح خود بخود
interfertile
U
قابل لقاح در داخل خود
parthenocarpy
U
میوه اوری بدون لقاح
conception
U
لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions
U
لقاح تخم وشروع رشد جنین
interfruitful
U
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
autogamy
U
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
crossfertilize
U
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
gametogenesis
U
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
zygosity
U
کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
autogamous
U
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
apomixis
U
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
gametophore
U
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
parthenogenesis
U
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apogamy
U
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict
U
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pronucleus
U
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
reciprocal
U
متقابل
counter
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
polar
U
متقابل
interactional
U
متقابل
opposing
U
متقابل
countering
U
متقابل
countered
U
متقابل
interactive
U
متقابل
opposed
U
متقابل
mutual
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
crossecheck
U
بررسی متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
set off
U
دعوی متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
interaction
U
عمل متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
interaction
U
کنش متقابل
interaction
U
اثر متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
m
U
القاگری متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
transinformation
U
اگاهی متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
interplay
U
اثر متقابل
antitype
U
نوع متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
countering
U
ضربت متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
reciprocal
U
عمل متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
transconductance
U
رسانایی متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
logrolling
U
همکاری متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
inter play
U
اثر متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
countered
U
ضربت متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
counter
U
ضربت متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
superfecundation
U
لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
repost
U
ضربه متقابل زدن
retorts
U
جواب متقابل تلافی
rebuts
U
جواب متقابل دادن
retorts
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
counter purchase
U
داد وستد متقابل
rebutted
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل دادن
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
rebut
U
جواب متقابل دادن
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
compensation trading
U
داد و ستد متقابل
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
coefficient of mutual induction
U
ضریب القای متقابل
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
rebutting
U
جواب متقابل دادن
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
interaction
U
عکس العمل متقابل
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com