English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quake U لرزش داشتن
quaked U لرزش داشتن
quakes U لرزش داشتن
quaking U لرزش داشتن
shimmey U لرزش داشتن
shimmy U لرزش داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tremulously U با لرزش
tremor U لرزش
palpitation U لرزش
palpitations U لرزش
tremblement U لرزش
tremors U لرزش
fremitus U لرزش
frisson U لرزش
tremour U لرزش
frissons U لرزش
fluttering U لرزش
fluttered U لرزش
flutters U لرزش
quake U لرزش
quaked U لرزش
succussion U لرزش
quakes U لرزش
quaking U لرزش
flutter U لرزش
vibration U لرزش
tremolo U لرزش
trembling U لرزش
titubation U لرزش تلوتلوخوردن
tremolant U لرزش دار
flutters U لرزش اهتزاز
fluttered U لرزش اهتزاز
shaking U لرزش نوسان
fluttering U لرزش اهتزاز
trilled U لرزش صدا
trills U لرزش صدا
flutter U لرزش اهتزاز
aflutter U در حال لرزش
shake U لرزش تزلزل
shake U لرزش نوسان
shakes U لرزش تزلزل
shakes U لرزش نوسان
shaking U لرزش تزلزل
trill U لرزش صدا
tremolant U موجد لرزش
tremulous U لرزش دار
magnetic ripple U لرزش مغناطیسی
boom swing U ناحیه لرزش
tremulant U ترسان لرزش
trepidation U لرزش رعشه
tremulant U لرزش دار
succussion U لرزش مایعات
thirl U لرزش طنین
tremolo U لرزش صدا تحریر
vibration U لرزش ماساژ دادن
sbend distortion U لرزش تصویر رادار
tirl U مرتعش کردن لرزش
As you make your bed so you must lie on it <idiom> U هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
vibratile U قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
quaver U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
scurve distortion U لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavering U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
having U داشتن
want U کم داشتن
have U داشتن
doubt U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubts U شک داشتن
to hold a meeting U داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubting U شک داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
lacks U کم داشتن
redolence U بو داشتن
lacked U کم داشتن
wanted U کم داشتن
lack U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to go hot U تب داشتن
bears U داشتن
to have possession of U داشتن
bear U داشتن
relieving U داشتن
intercommon U داشتن
to possess U داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
relieves U داشتن
to hold U داشتن
relieve U داشتن
to have U داشتن
bears U در بر داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
possess U داشتن
bear U در بر داشتن
scoots U سرعت داشتن
mind U تصمیم داشتن
mind U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
likes U دوست داشتن
may U امکان داشتن
liaises U بستگی داشتن
declaring U افهار داشتن
declares U افهار داشتن
liaising U رابطه داشتن
like U دوست داشتن
desiring U میل داشتن
desires U میل داشتن
liked U دوست داشتن
desire U میل داشتن
declare U افهار داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
affects U تمایل داشتن
tolerate U طاقت داشتن
affects U دوست داشتن
affect U تمایل داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
affect U دوست داشتن
implies U دلالت داشتن
require U لازم داشتن
required U لازم داشتن
requires U لازم داشتن
liaising U بستگی داشتن
believe U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believes U گمان داشتن
deserve U استحقاق داشتن
deserves U استحقاق داشتن
scoot U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
represented U نمایندگی داشتن
represent U نمایندگی داشتن
requiring U لازم داشتن
imply U دلالت داشتن
minding U در نظر داشتن
represents U نمایندگی داشتن
recoils U واکنش داشتن بر
belongs U تعلق داشتن
recoiling U واکنش داشتن بر
recoiled U واکنش داشتن بر
correspond U رابطه داشتن
recoil U واکنش داشتن بر
monogamy U داشتن یک همسر
corresponded U رابطه داشتن
cans U امکان داشتن
cans U قدرت داشتن
canning U امکان داشتن
canning U قدرت داشتن
corresponds U رابطه داشتن
lean U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
attending U حضور داشتن
attends U حضور داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com