English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polytonal U چند لحنی
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
newlywed U تازه داماد تازه عروس
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
lookouts U نظریه
commenting U نظریه
commented U نظریه
comment U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
position U نظریه
lookout U نظریه
positioned U نظریه
recommendation U نظریه
recommendations U نظریه
in the light of U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
notion U نظریه
notions U نظریه
opinion U نظریه
opinions U نظریه
points of view U نظریه
queing theory U نظریه صف
views U نظریه
viewpoints U نظریه
theory U نظریه
theorem U نظریه
theorems U نظریه
queuing theory U نظریه صف
outlook U نظریه
view U نظریه
viewpoint U نظریه
viewed U نظریه
thebe U نظریه
theories U نظریه
viewing U نظریه
point of view U نظریه
perturbation theory U نظریه اختلال
one factor theory U نظریه یک عاملی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
stagnation thesis U نظریه رکود
communication theory U نظریه ارتباطات
refutes U رد کردن نظریه
network theory U نظریه شبکه
molecular theory U نظریه مولکولی
maxwellian view U نظریه ماکسولی
social theory U نظریه اجتماعی
representation theory U نظریه نمایش
refute U رد کردن نظریه
refuting U رد کردن نظریه
quantum theory U نظریه کوانتومی
replacement theory U نظریه جایگزینی
refuted U رد کردن نظریه
queuing theory U نظریه صف بندی
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
probability theory U نظریه احتمال
probability theory U نظریه احتمالات
poetics U نظریه شاعرانه
logic theory U نظریه منطقی
electron theory U نظریه الکترونی
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
economic theory U نظریه اقتصادی
dust cloud theory U نظریه غباری
duplicity theory U نظریه دو جزیی
continuity theory U نظریه پیوستگی
notional U فکر نظریه
consumption theory U نظریه مصرف
communication theory U نظریه ارتباط
group theory U نظریه گروهها
classical theory U نظریه کلاسیک
capital theory U نظریه سرمایه
balance theory U نظریه توازن
automata theory U نظریه ماشینها
attensity U در نظریه تیچز
readings U نظریه شور
reading U نظریه شور
electron theory U نظریه الکترونها
equilibrium theory U نظریه تعادل
facet theory U نظریه رویه ها
local theory U نظریه اختصاصی
learning theory U نظریه یادگیری
theoretician U نظریه پرداز
theoreticians U نظریه پرداز
submission U افهار نظریه
kinetic theory U نظریه جنبشی
innovation theory U نظریه نواوری
information theory U نظریه خبر
information theory U نظریه اگاهی
heam yoei vooly U نظریه نیرو
hartree theory U نظریه هارتری
group theory U نظریه گروهی
graph theory U نظریه گرافها
general theory U نظریه عمومی
game theory U نظریه بازی
game theory U نظریه بازیها
field theory U نظریه میدانی
price theory U نظریه قیمت
theory of saving U نظریه پس انداز
theory of rent U نظریه اجاره
theory of relativity U نظریه نسبیت
theory of numbers U نظریه اعداد
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
automata U نظریه ماشین ها
viewing U نظریه عقیده
set theory U نظریه مجموعه ها
valence theory U نظریه والانسی
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
transformational theory U نظریه تطور
theorists U نظریه پرداز
three component theory U نظریه سه مولفهای
theorist U نظریه پرداز
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
transformism U نظریه تطور
value theory U نظریه ارزش
theory of value U نظریه ارزش
theory of accumulation U نظریه انباشته
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
viewed U نظریه عقیده
theorem proving U اثبات نظریه
theorization U نظریه پردازی
view U نظریه عقیده
two factor theory U نظریه دو عاملی
information theory U نظریه اطلاعات
views U نظریه عقیده
labor theory of value U نظریه ارزش کار
decision theory U نظریه تصمیم گیری
crystal field theory U نظریه میدان بلور
counterview U نظریه مخالف مواجهه
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
location theory U نظریه تعیین مکان
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
density wave theory U نظریه موج چگالی
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
field theory U نظریه اساسی میدان
expertize U نظریه فنی دادن
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
sampling theory U نظریه نمونه گیری
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
c.f.t U نظریه میدان بلور
real will U نظریه اراده واقعی
switch theory U نظریه راه گزینی
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
second best theory U نظریه بهترین دوم
counselled U نظریه دادن رایزنی
counsels U نظریه دادن رایزنی
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
steady state theory U نظریه حالت پایا
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
counselling U نظریه دادن رایزنی
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
counseled U نظریه دادن رایزنی
counsel U نظریه دادن رایزنی
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
need press theory U نظریه نیاز- فشار
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
geometry of numbers U نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
electrostatic crystal field theory U نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
perturbation [terms] U آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
theory of consumer's choice U نظریه انتخاب مصرف کننده
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
analytic number theory U نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com