English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snapshots U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshot U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
minute U ان لحظه
seconded U لحظه
seconding U لحظه
seconds U لحظه
periods U لحظه
period U لحظه
instants U لحظه
instant U لحظه
momently U هر لحظه
stound U لحظه
jiff U یک لحظه
in two shakes U در یک لحظه
jiffy U یک لحظه
trice U لحظه
second U لحظه
flashes U لحظه
momentarily U لحظه لحظه
momentarily U یک لحظه
flashed U لحظه
flash U لحظه
moment U لحظه
simultaneous U در یک لحظه
moments U لحظه
in an instant U دریک لحظه
instance U لحظه مورد
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
now U در این لحظه
instances U لحظه مورد
takeoff U لحظه اغازپرش
takeoffs U لحظه اغازپرش
nick of time <idiom> U درآخرین لحظه
chronoscope U لحظه شمار
spot U زمان مختصر لحظه
anon U چند لحظه بعد
moments U لحظه گشتاور چرخشی
spots U زمان مختصر لحظه
moment U لحظه گشتاور چرخشی
He entered at that very moment . U درهمان لحظه وارد شد
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
It was the work of a moment . U کا ریک لحظه بود
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
from now on <idiom> U درست از همین لحظه به بعد
sleep a wink <idiom> U یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
transient U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
pullout U لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
job U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
If you wI'll wait a moment. U اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
transients U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
half U مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
jobs U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
ultimate stress U تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
multi user system U سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
editor U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
editors U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
scrolls U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
modem U مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
serial U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
snapshots U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
snapshot U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
stepping U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
marketing U بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
vertical U متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
step U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
warm standby U وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
trace U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
pop down menu U منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
layers U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
pop up window U پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
critical coupling U کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
benchmark tests U ازمایشات محک
test protectors U نافر ازمایشات
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
engineering test U ازمایش صحت کار دستگاه ازمایشات فنی
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
start off U شروع کردن شروع شدن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
critical U بحرانی
acute U بحرانی
decretory U بحرانی
marginal U بحرانی
decretive U بحرانی
critical limit U حد بحرانی
climacteric U بحرانی
initiation U شروع کار شروع
critical valve U مقدار بحرانی
critical activity U فعالیت بحرانی
razor edge U موقعیت بحرانی
nick U موقع بحرانی
critical altitude U ارتفاع بحرانی
critical height U بلندی بحرانی
critical point U نقطه بحرانی
Critical Regonalism U منطقه ی بحرانی
cretical flow U جریان بحرانی
critical temperature U دمای بحرانی
exigent U فشاراور بحرانی
critical velocity U سرعت بحرانی
critical value U ارزش بحرانی
acritical U غیر بحرانی
critical region U ناحیه بحرانی
nicks U موقع بحرانی
nicked U موقع بحرانی
juncture U موقع بحرانی
critical speed U سرعت بحرانی
critical resistance U مقاومت بحرانی
critical damping U خفیدگی بحرانی
critical damping U میرائی بحرانی
critical flow U جریان بحرانی
critical magnitude U اندازه بحرانی
critical density U چگالی بحرانی
critical pressure U فشار بحرانی
critical period U دوره بحرانی
critical isotherm U هم دمای بحرانی
critical frequency U فرکانس بحرانی
critical depth U عمق بحرانی
critical pollution U الودگی بحرانی
critical point U نقطه بحرانی
critical height U ارتفاع بحرانی
critical heat flux U شارحرارتی بحرانی
critical current U شدت بحرانی
critical coupling U تزویج بحرانی
critical U حیاتی بحرانی
critical region U منطقه بحرانی
critical amplification U تقویت بحرانی
critical angle U زاویه بحرانی
critical path U مسیر بحرانی
critical mass U جرم بحرانی
nicking U موقع بحرانی
critical area U ناحیه بحرانی
critical assembly U ترتیب بحرانی
critical isotherm U منحنی هم دمای بحرانی
critical infinte cylinder U قطر بحرانی استوانه
critical path method U روش مسیر بحرانی
critical path analysis U تحلیل مسیر بحرانی
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
critical molecular mass U جرم مولکولی بحرانی
flood stage U تراز بحرانی طغیان
critical backing pressure U فشار حد خلاء بحرانی
critcal fore pressure U فشار حد خلاء بحرانی
cpm U روش مسیر بحرانی
critical angle of attack U زاویه حمله بحرانی
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
critical anode distance U فاصله بحرانی اندی
critical closing speed U سرعت بحرانی پایین
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
critical deformation U تغییر شکل بحرانی
critical degree of polymerization U درجه بحرانی بسپارش
critical date U مدت زمان بحرانی
critical wave legth U طول موج بحرانی
critical grid current U شدت بحرانی شبکه
critical grid current U جریان بحرانی شبکه
critical grid voltage U ولتاژ بحرانی شبکه
critical resistance U مقدار مقاومت بحرانی
critically U بطور بحرانی یا وخیم
supercritical fluid chromatography U کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com