Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pullout
U
لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
emerge
U
بیرون امدن
to shoot forth
U
بیرون امدن
extruding
U
بیرون امدن
extrusion
U
بیرون امدن
to chop out
U
بیرون امدن
emerging
U
بیرون امدن
emerges
U
بیرون امدن
emerged
U
بیرون امدن
issues
U
بیرون امدن
issued
U
بیرون امدن
shoot-out
U
بیرون امدن
to run out
U
بیرون امدن
to puff out
U
پف پف بیرون امدن
extrudes
U
بیرون امدن
to get over
U
بیرون امدن
extruded
U
بیرون امدن
extrude
U
بیرون امدن
pull-outs
U
بیرون امدن
pull-out
U
بیرون امدن
shoot-outs
U
بیرون امدن
issue
U
بیرون امدن
to come out
U
بیرون امدن
shoot forth
U
بیرون امدن
shoot out
U
بیرون امدن
pull out
U
بیرون امدن
exuding
U
بیرون امدن افشاندن
transpiring
U
بیرون امدن نشرکردن
transpires
U
بیرون امدن نشرکردن
transpired
U
بیرون امدن نشرکردن
exude
U
بیرون امدن افشاندن
exuded
U
بیرون امدن افشاندن
transpire
U
بیرون امدن نشرکردن
exudes
U
بیرون امدن افشاندن
protruding
U
بیرون انداختن پیش امدن
emanated
U
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanating
U
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
protruded
U
بیرون انداختن پیش امدن
protrude
U
بیرون انداختن پیش امدن
protrudes
U
بیرون انداختن پیش امدن
emanate
U
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
let out
U
اجازه بیرون امدن دادن
emanates
U
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
to wriggle one's way
U
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
to pull out
U
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
hatches
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatch
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
roll out
U
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
dog paddle
U
شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
variable camber flap
U
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
projects
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
disforest
U
ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
bends
U
بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
snapshots
U
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshot
U
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour
U
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
to puff up
U
کپه کپه بیرون امدن
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
flashed
U
لحظه
instant
U
لحظه
momentarily
U
لحظه لحظه
flashes
U
لحظه
moment
U
لحظه
momentarily
U
یک لحظه
seconds
U
لحظه
seconding
U
لحظه
jiffy
U
یک لحظه
in two shakes
U
در یک لحظه
momently
U
هر لحظه
minute
U
ان لحظه
period
U
لحظه
periods
U
لحظه
jiff
U
یک لحظه
instants
U
لحظه
flash
U
لحظه
stound
U
لحظه
moments
U
لحظه
seconded
U
لحظه
second
U
لحظه
simultaneous
U
در یک لحظه
trice
U
لحظه
chronoscope
U
لحظه شمار
takeoffs
U
لحظه اغازپرش
takeoff
U
لحظه اغازپرش
nick of time
<idiom>
U
درآخرین لحظه
now
U
در این لحظه
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
instances
U
لحظه مورد
in an instant
U
دریک لحظه
instance
U
لحظه مورد
anon
U
چند لحظه بعد
spot
U
زمان مختصر لحظه
moments
U
لحظه گشتاور چرخشی
moment
U
لحظه گشتاور چرخشی
spots
U
زمان مختصر لحظه
It was the work of a moment .
U
کا ریک لحظه بود
He entered at that very moment .
U
درهمان لحظه وارد شد
last-minute hitch
U
گیریی در لحظه آخر
sleep a wink
<idiom>
U
یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
from now on
<idiom>
U
درست از همین لحظه به بعد
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The moment I set eyes on you. ,
U
از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
zero hour
<idiom>
U
لحظه دقیق حمله درجنگ
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
half
U
مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
jobs
U
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
Let me think a moment .
U
بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
If you wI'll wait a moment.
U
اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
simultaneous foul
U
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
job
U
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
transients
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
I just had dinner.
U
درست چند لحظه قبل شام خوردم
cps
U
تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
feeds
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
maximum
U
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
ultimate stress
U
تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
maximum
U
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
feed
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
plumb point
U
نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colds
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
monoprogramming system
U
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
one address computer
U
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
multi user system
U
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
vector
U
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vectors
U
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
heading crossing angle
U
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
block time
U
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
scrolls
U
متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
strong side
U
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
modem
U
مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
scroll
U
متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
editors
U
نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
editor
U
نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
snapshot
U
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
serials
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
snapshots
U
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
serial
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
step
U
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
vertical
U
متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
stepping
U
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
marketing
U
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
warm standby
U
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
trace
U
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced
U
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces
U
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
pop down menu
U
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
step through
U
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
edlin
U
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
succumbed
U
از پا در امدن
come
U
امدن
lengthening
U
کش امدن
to fall short
U
کم امدن
fall short
U
کم امدن
succumbing
U
از پا در امدن
succumb
U
از پا در امدن
come away
U
ور امدن
behove
U
امدن به
behoove
U
امدن به
to come in to line
U
در صف امدن
lengthen
U
کش امدن
lengthened
U
کش امدن
to pass on
U
امدن
comes
U
امدن
succee
U
از پی امدن
venue
U
امدن
lengthens
U
کش امدن
to come over
U
امدن
ensued
U
از پس امدن
ensues
U
از پس امدن
run short
U
کم امدن
peter
U
کم امدن
venues
U
امدن
prove
U
در امدن
proved
U
در امدن
to come back
U
پس امدن
succumbs
U
از پا در امدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com