Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exodermis
U
لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turgor
U
ورم سلولهای زنده گیاهی
gonidium
U
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
background radiation
U
تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
odontoblast
U
سلولهای عاج ساز
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
leukocytoblast
U
سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
extracellular
U
واقع درخارج سلولهای بدن
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
somatogenic
U
ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
environmental
U
محیطی
myeloma
U
تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
acanthoma
U
اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
manubrium
U
سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
ambient conditions
U
شرایط محیطی
surface speed
U
سرعت محیطی
spandrel beams
U
تیرهای محیطی
environmental design
U
طراحی محیطی
peripheral resistance
U
مقاومت محیطی
peripheral speed
U
سرعت محیطی
autogenesis
U
ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
ambient temperature
U
درجه حرارت محیطی
euthenics
U
اصلاح نژاد محیطی
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
circumscribed circle
U
دایره محیطی
[ریاضی]
circumcircle
U
دایره محیطی
[ریاضی]
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
wrap around type
U
گونه نوشتار محیطی
error due to external influence
U
خطای محیطی
[ریاضی]
environmental sculpture
U
پیکره سازی محیطی
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
environmental security
U
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
belt frame
U
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
macromere
U
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
to stay floating
U
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to remain suspended
U
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to suspend
U
معلق نگه داشتن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
common flow afterburner
توربوفن تقویت شده
[که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
hi res graphics
U
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
scanner
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
on an even keel
<idiom>
U
به ترتیب عالی یا محیطی عالی
live
U
:زنده
lived
U
زنده
live
U
زنده
biotic
U
زنده
dashing
U
زنده دل
alive
U
زنده
lively
<adj.>
U
دل زنده
genial
<adj.>
U
دل زنده
quick
U
زنده
coiner
U
زنده
quickest
U
زنده
cheerful
<adj.>
U
دل زنده
cheerful
<adj.>
U
زنده دل
lived
U
:زنده
vivid
U
زنده
dapper
U
زنده دل
living
U
زنده
fresh
U
زنده
fresh-
U
زنده
freshest
U
زنده
liveliest
U
زنده
animate
U
زنده
livelier
U
زنده
lively
U
زنده
life full
U
سر زنده
lighthearted
U
زنده دل
live bearing
U
زنده زا
viviparous
U
زنده زا
above ground
U
زنده
plaster of Paris
U
گچ زنده
animates
U
زنده
full of life
U
سر زنده
vivific
U
زنده
skylarker
U
زنده دل
biogen
U
زنده زا
quicker
U
زنده
alacritous
U
زنده
resuscitating
U
زنده کردن
revive
U
زنده شدن
liven
U
زنده شدن
live wire
U
سیم زنده
resurrect
U
زنده کردن
revived
U
زنده شدن
resurrected
U
زنده کردن
live wires
U
سیم زنده
activities
U
زنده دلی
biopsy
U
زنده بینی
survives
U
زنده ماندن
survived
U
زنده ماندن
survived
<past-p.>
U
زنده ماندن
survive
U
زنده ماندن
calcined lime
U
اهک زنده
resurrects
U
زنده کردن
resurrecting
U
زنده کردن
activity
U
زنده دلی
survivor
U
شخص زنده
surviving
U
زنده ماندن
viable
U
زنده ماندنی
revives
U
زنده شدن
night waking
U
شب زنده داری
quicken
U
زنده کردن
quicken
U
زنده شدن
quicklime
U
اهک زنده
biomass
U
توده زنده
quickened
U
زنده کردن
quickened
U
زنده شدن
biogenic
U
زنده زایی
quickens
U
زنده کردن
quickens
U
زنده شدن
wakefulness
U
شب زنده داری
vigil
U
شب زنده داری
vigils
U
شب زنده داری
macroconsumer
U
زنده خوار
verve
U
زنده دلی
wanener
U
شب زنده دار
biophage
U
زنده خوار
anabiosis
U
زنده سازی
wight
U
موجود زنده
viviparity
U
زنده زایی
vivify
U
زنده کردن
bioderm
U
لایه زنده
good
U
توپ زنده
wakes
U
شب زنده داری
waked
U
شب زنده داری
wake
U
شب زنده داری
vive int
U
زنده باد!
resuscitates
U
زنده کردن
he suffered at the stake
U
زنده سوخته شد
liveliness
U
زنده دلی
spiritous
U
فعال زنده
spirituelle
U
بشاش سر زنده
living environment
U
محیط زنده
living organisms
U
موجودات زنده
live
U
زنده بودن
live
U
زنده کردن
lived
U
زنده بودن
lived
U
زنده کردن
living polymer
U
بسپار زنده
living soil
U
خاک زنده
long little
U
زنده باد
viva
U
زنده باد
he suffered at the stake
U
او را زنده سوزاندند
resusctate
U
زنده کردن
ground ball
U
توپ زنده
resuscitator
U
زنده کننده
resurge
U
زنده شدن
vivas
U
زنده باد
reviviscence
U
زنده سازی
in vivo
U
بافت زنده
restore to life
U
زنده کردن
gamesome
U
زنده روح
inter vivos
U
در میان زنده ها
restoration to life
U
زنده سازی
irresuscitable
U
زنده نشدنی
live load
U
بار زنده
long live
U
زنده باد
resuscitate
U
زنده کردن
protoplast
U
واحدجرم زنده
quick lime
U
اهک زنده
to bring to life
U
زنده کردن
quick ening
U
زنده کننده
quick clay
U
بتن زنده
to recover to life
U
زنده کردن
pernoctation
U
شب زنده داری
resuscitated
U
زنده کردن
playable
U
توپ زنده
call back to life
U
زنده کردن
vigilance
U
شب زنده داری
to call back to life
U
زنده کردن
wakeful
U
شب زنده دار
protoplasm
U
جرم زنده
live steam
U
بخار زنده
to restorative to life
U
زنده کردن
lucubration
U
شب زنده داری
to see the sun
U
زنده بودن
live ball
U
توپ زنده
to restor to life
U
زنده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com