English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reserve price U قیمت پایه در حراج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
auction sale without reserve U فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
Other Matches
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
sale price U قیمت حراج
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
basic standard cost U قیمت پایه
basis price U قیمت پایه
standard price U قیمت پایه
basic price U قیمت پایه
base price U قیمت پایه
puffer U کسی که در حراج از طرف صاحب مال مورد حراج شرکت میکند
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
base width U عرض پایه پهنای پایه
bazaar U حراج
auctioned U حراج
sale U حراج
outlets U حراج
outlet U حراج
licit U حراج
sale by auction U حراج
auctioning U حراج
public sale U حراج
sales U حراج
auctions U حراج
auction U حراج
confiscate U حراج کردن
auctioneer U دلال حراج
resale U حراج مجدد
bids U پیشنهاد حراج
sell by auction U حراج کردن
confiscate U مصادره حراج
outcries U حراج مزایده
auctioneer U حراج کننده
bid U پیشنهاد حراج
to sell or pat up at a U حراج کردن
dutch auction U حراج هلندی
confiscating U حراج کردن
outcry U حراج مزایده
auctioneers U حراج گذار
auctioneers U متصدی حراج
confiscating U مصادره حراج
auctioneers U حراج کننده
auctioneers U دلال حراج
confiscates U حراج کردن
auctioneer U حراج گذار
auctioneer U متصدی حراج
confiscates U مصادره حراج
to put up to a U حراج کردن
to sell by a U حراج کردن
bidder U پیشنهاد دهنده در حراج
auction of rug U حراج و مزایده فرش
hammer U چوب حراج خوردن
sale by auction U فروش به وسیله حراج
bidders U پیشنهاد دهنده در حراج
hammers U چوب حراج خوردن
auction sale U فروش به وسیله حراج
salvaged U حراج کردن حراجی
pilefered shipment U کالای حراج شده
hammered U چوب حراج خوردن
salvaging U حراج کردن حراجی
salvages U حراج کردن حراجی
pileferable U اقلام قابل حراج
salvage U حراج کردن حراجی
article of roup U اموال مورد حراج
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
white sale <idiom> U حراج حوله ،پارچه کتان
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
auction house U شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
base piece U پایه پایه استقرار
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
gavels U چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
above rubies U بی قیمت
price limit U حد قیمت
PR U قیمت
equivalent U هم قیمت
valueless U بی قیمت
valuing U قیمت
cost U قیمت
worth U قیمت
high priced U پر قیمت
price line U خط قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
cif U قیمت
wage price spiral U قیمت
wage price guideline U قیمت
bourse U قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
value U قیمت
values U قیمت
priceless U بی قیمت
all in price U قیمت کل
treasure U ذی قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
quotation U قیمت
equivalents U هم قیمت
nominal U کم قیمت
price U قیمت
invalued U بی قیمت
quotations U قیمت
prices U قیمت
peasonable price U قیمت عادله
price list U لیست قیمت
price index U شاخص قیمت
price ratio U نسبت قیمت
price increase U ترقی قیمت
price homogeneity U همگنی قیمت
fair value U قیمت عادله
price freezing U تثبیت قیمت
appreciation U ترقی قیمت
estimate U قیمت شهرت
estimated U قیمت شهرت
fair price U قیمت عادلانه
fair price U قیمت منصفانه
cash price U قیمت نقدی
catalogue price U قیمت کاتالوگ
price level U سطح قیمت
estimating U قیمت شهرت
price list U فهرست قیمت
priceless U بسیار پر قیمت
fair price U قیمت بیطرفانه
buying price U قیمت خرید
estimates U قیمت شهرت
price leadership U رهبری قیمت
fair price U قیمت مناسب
ruling price U قیمت روز
competitive price U قیمت رقابتی
decrease in value U نقص قیمت
prizer U قیمت گذار
pricer U قیمت گذار
price theory U نظریه قیمت
price reduction U کاهش قیمت
equilibrium price U قیمت تعادل
diseconomy U ترقی قیمت ها
excess price U قیمت اضافی
competitive price U قیمت جاری
constant cost U قیمت ثابت
purchase money U قیمت جنس
cost push U فشار قیمت
cost unit U قیمت واحد
repurchase price U قیمت بازخرید
conversion price U قیمت تبدیل
regular price U قیمت عادی
reasonable price U قیمت عادله
current price U قیمت جاری
reasonable price U قیمت معقول
cut rate U تنزل قیمت
price system U نظام قیمت
price support U حمایت قیمت
apprise U قیمت کردن
close price U قیمت نزدیک
price stability U ثبات قیمت
price stability U تثبیت قیمت
claimers U اسبهای هم قیمت
freight U قیمت حمل
price responsiveness U کشش قیمت
excess price U اضافه قیمت
factor price U قیمت عوامل
price tag U اتیکت قیمت
price stabilization U تثبیت قیمت
price stabilization U ثبات قیمت
price support U تایید قیمت
apprises U قیمت کردن
apprising U قیمت کردن
worthless U ناچیز و بی قیمت
slash U قیمت راشکستن
slash U قیمت را شکستن
slashed U قیمت راشکستن
slashed U قیمت را شکستن
slashes U قیمت راشکستن
slashes U قیمت را شکستن
charm price U قیمت چشمگیر
nominal price U قیمت اسمی
mean price U قیمت متوسط
accounting price U قیمت حسابداری
accounting price U قیمت محاسبه
actual price U قیمت واقعی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com