Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malthusian theory of population
U
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
jitter
U
عصبانی شدن عصبانی بودن
between
U
دربین درمقام مقایسه
trabecula
U
دارای فواصل دربین یاخته ها
bring the house down
<idiom>
U
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
through thick and thin
<idiom>
U
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
hold court
<idiom>
U
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
facial expression
U
قیافه
leered
U
قیافه
expression
U
قیافه
expressions
U
قیافه
unfavorable
U
بد قیافه
leers
U
قیافه
leering
U
قیافه
leer
U
قیافه
snoot
U
قیافه
looks
U
قیافه
looked
U
قیافه
look
U
قیافه
gestured
U
قیافه
gesturing
U
قیافه
gesture
U
قیافه
countenancing
U
قیافه
countenances
U
قیافه
sights
U
قیافه
countenanced
U
قیافه
sight
U
قیافه
countenance
U
قیافه
mien
U
قیافه
To strike an a attitude . To put on a stern look .
U
قیافه گرفتن
physignomy
U
قیافه شناسی
death masks
U
قیافه مرده
gest
U
قیافه اشاره
good-looking
<adj.>
U
خوش قیافه
physiognomist
U
قیافه شناس
death mask
U
قیافه مرده
gauntly
U
با قیافه بدsmear
geste
U
قیافه اشاره
semblance
U
قیافه فن قوی
posing
U
قیافه گرفتن
grimness
U
قیافه سبع
goodlooking
U
خوش قیافه
poses
U
قیافه گرفتن
expressionless
U
قیافه ناگویا
posed
U
قیافه گرفتن
pull a long face
<idiom>
U
قیافه گرفتن
pose
U
قیافه گرفتن
physiognomies
U
قیافه شناسی سیما
handsome
U
خوش قیافه زیبا
physiognomy
U
قیافه شناسی سیما
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح
disguise
U
تغییر قیافه دادن
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
to keep one's countenance
U
قیافه خودراتغییر دادن
as plain as a pikestaff
<idiom>
U
مثل شیربرنج
[قیافه]
to have the g.in one's face
U
قیافه شوم داشتن
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
disguising
U
تغییر قیافه دادن
disguises
U
تغییر قیافه دادن
posers
U
ژستو قیافه گیر
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
poseurs
U
ژستو قیافه گیر
poseur
U
ژستو قیافه گیر
disguised
U
تغییر قیافه دادن
poser
U
ژستو قیافه گیر
leer
U
رنگ قیافه منظر
leers
U
رنگ قیافه منظر
looker
U
خوش قیافه نگهدار
leering
U
رنگ قیافه منظر
leered
U
رنگ قیافه منظر
posing
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
guise
U
تغییر قیافه لباس مبدل
snoot
U
شکلک دراوردن قیافه گرفتن
solid looking
U
دارای قیافه جامد وبیروح
snooty
U
دارای قیافه تحقیر امیز
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
physiognomically
U
موافق علم قیافه شناسی
to change one's countenance
U
تغییر قیافه یا رنگ دادن
posed
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
pose
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
poses
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
disguisement
U
تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
She is a good – looker .
U
دختر خوش قیافه ای است
She is beginning to lose her looks .
U
قیافه اش را دارد از دست می دهد
guises
U
تغییر قیافه لباس مبدل
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح داشتن
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
physiognomical
U
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic
U
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
straight face
U
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
physiognomonic
U
تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
You look ridiculous in that old hat .
U
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
She flirts with every handsome man she meets .
U
برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
horn mad
U
عصبانی
feisty
U
عصبانی
short tempered
U
عصبانی
high strung
U
عصبانی
maniacs
U
عصبانی
wroth
[chiefly literary]
<adj.>
U
عصبانی
pissed
[at]
[American E]
<adj.>
U
عصبانی
[از]
pissed off
[at]
[American E]
<adj.>
U
عصبانی
[از]
angry
[with]
<adj.>
U
عصبانی
[از]
frenetical
U
عصبانی
uptight
<idiom>
U
عصبانی
wrathy
[colloquial]
<adj.>
U
عصبانی
wrathful
[literary]
<adj.>
U
عصبانی
pissed off
[vulgar]
<adj.>
U
عصبانی
nervy
U
عصبانی
mad
[coll.]
[very angry]
<adj.>
U
عصبانی
ireful
[literary]
<adj.>
U
عصبانی
irate
<adj.>
U
عصبانی
waxy
U
عصبانی
indignant
<adj.>
U
عصبانی
furious
<adj.>
U
عصبانی
angry
<adj.>
U
عصبانی
wreakful
U
عصبانی
frenetic
U
عصبانی
huffy
U
عصبانی
huffiest
U
عصبانی
choleric
U
عصبانی
twittery
U
عصبانی
pelting
U
عصبانی
wrathful
U
عصبانی
maddest
U
عصبانی
huffier
U
عصبانی
mad
U
عصبانی
pins and needles
U
عصبانی
red hot
U
عصبانی
frantic
U
عصبانی
mad
[at]
<adj.>
U
عصبانی
[از]
jumpy
U
عصبانی
maniac
U
عصبانی
huffish
U
عصبانی
out of temper
U
عصبانی
desolate
U
بی جمعیت
crowd
جمعیت
bodle
U
جمعیت
full of life
U
پر جمعیت
herds
U
جمعیت
herd
U
جمعیت
gangs
U
جمعیت
populace
U
جمعیت
herded
U
جمعیت
heap
U
جمعیت
corteges
U
جمعیت
cortege
U
جمعیت
thickly populated
U
پر جمعیت
thinly populated
U
کم جمعیت
densely populated
U
پر جمعیت
many peopled
U
پر جمعیت
heaping
U
جمعیت
herding
U
جمعیت
heaps
U
جمعیت
over peopled
U
پر جمعیت
gregariously
U
با جمعیت
societies
U
جمعیت
society
U
جمعیت
thickly peopled
U
پر جمعیت
gang
U
جمعیت
mobs
U
جمعیت
throng
U
جمعیت
thronged
U
جمعیت
companies
U
جمعیت
press
U
جمعیت
demos
U
جمعیت
army
U
جمعیت
armies
U
جمعیت
mobbing
U
جمعیت
mobbed
U
جمعیت
mob
U
جمعیت
gaggles
U
جمعیت
gaggle
U
جمعیت
populations
U
جمعیت
presses
U
جمعیت
population
[pop.]
U
جمعیت
thin
U
کم جمعیت
thinned
U
کم جمعیت
thinners
U
کم جمعیت
thinnest
U
کم جمعیت
thins
U
کم جمعیت
company
U
جمعیت
crowds
U
جمعیت
throngs
U
جمعیت
thronging
U
جمعیت
population
U
جمعیت
rabble
U
جمعیت
can not judge a book by its cover
<idiom>
U
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
in a wrought up state
U
درحال عصبانی
nervously
U
بطور عصبانی
nervousness
U
حالت عصبانی
neurotic
U
ادم عصبانی
wear on
U
عصبانی کردن
outrageous
U
عصبانی کننده
madly
U
با حال عصبانی
furious
U
عصبانی متلاطم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com