English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
analogist U قیاس و استدلال کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parity of reasoning U قیاس یا شباهت استدلال
proponent U استدلال کننده
proponents U استدلال کننده
reasoner U استدلال کننده
ratiocinator U استدلال کننده
dunces U استدلال کننده موشکاف
dunce U استدلال کننده موشکاف
boomerange U دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
induction U قیاس
immensurable U بی قیاس
inductions U قیاس
spanless U بی قیاس
analogy U قیاس
deduction U قیاس
comparsion U قیاس
analogies U قیاس
proportions U قیاس
proportion U قیاس
analogically U به قیاس
abduction U قیاس
syllogism U قیاس
immeasurable U بی قیاس
analogize U قیاس کردن
comparand U قیاس شونده
analogical U قابل قیاس
analog U شی قابل قیاس
parable U قیاس نمونه
analogue U شی قابل قیاس
analogues U شی قابل قیاس
majorpremise U کبرای قیاس
comparability U قابلیت قیاس
syllogism U قیاس منطقی
parity U قیاس مشابهت
paralogism U قیاس کاذب
syllogism U قیاس صوری
inductively U بطور قیاس
extrapolation U قیاس گیری
postulation U قیاس منطقی
analogous U قابل قیاس
extrapolations U قیاس گیری
topology U قیاس بمکان
deductively U از راه قیاس
partisans of analogy U اهل قیاس
paradoxes U قیاس ضد و نقیض
parables U قیاس نمونه
postulate U قیاس منطقی
paradox U قیاس ضد و نقیض
paralogism U قیاس نادرست
postulated U قیاس منطقی
postulates U قیاس منطقی
enthymeme U قیاس اضماری
postulating U قیاس منطقی
modus ponens U قیاس استثنایی [ریاضی]
propositions U مقصود قیاس منطقی
propositioning U مقصود قیاس منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
proposition U مقصود قیاس منطقی
minor term U صغرای قیاس منطقی
lemma U صغرای قیاس منطقی
incomparable U غیر قابل قیاس
priori U از راه قیاس قیاسی
inductions U قیاس کل از جزء استنتاج
noetic U ذهنی قیاس منطقی
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
chronometry U علم قیاس زمان
induction U قیاس کل از جزء استنتاج
inferring one thing from another U استدلال
arguments U استدلال
ratiocination U استدلال
reasoning U استدلال
argument U استدلال
argumentation U استدلال
logic U استدلال
argumentum U استدلال
comparable U قابلیت مقایسه قیاس پذیر
premised U صغری وکبرای قیاس منطقی
premise U صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolating U قیاس کردن استقراء نمودن
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
stoicheiometry U فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
premisses U صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolate U قیاس کردن استقراء نمودن
lattice analogy U روش قیاس به تیر مشبک
extrapolated U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates U قیاس کردن استقراء نمودن
thoughts U استدلال تفکر
thought U استدلال تفکر
inductive reasoning U استدلال استقرایی
reasons U استدلال کردن
circular reasoning U استدلال دوری
idolism U استدلال غلط
idoliom U استدلال غلط
paralogism U استدلال غلط
acatalepsia U استدلال پریشی
syllogistic reasoning U استدلال قیاسی
discursively U ازروی استدلال
reasoning ability U توانایی استدلال
affective reasoning U استدلال عاطفی
paralogia U استدلال پریشی
reasoning test U ازمون استدلال
ratiocinate U استدلال کردن
logical reasoning U استدلال منطقی
deductive reasoning U استدلال قیاسی
adducible U قابل استدلال
analogical reasoning U استدلال قیاسی
reason U استدلال کردن
argue U استدلال کردن
argued U استدلال کردن
argues U استدلال کردن
arguing U استدلال کردن
analogical reasoning U استدلال سنجشی
postulate U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
lemma U کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulates U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
devil's advocate <idiom> U [ارائه استدلال مخالف]
theorizes U استدلال نظری کردن
theorized U استدلال نظری کردن
theorize U استدلال نظری کردن
theorising U استدلال نظری کردن
theorises U استدلال نظری کردن
objections U مخالفت استدلال مخالف
notionalist U هواخواه استدلال نظری
theorizing U استدلال نظری کردن
objection U مخالفت استدلال مخالف
a priori U استدلال پیش سوی
theorised U استدلال نظری کردن
theorists U طرفدار استدلال نظری
theorist U طرفدار استدلال نظری
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
argues U دلیل اوردن استدلال کردن
arguing U دلیل اوردن استدلال کردن
argue U دلیل اوردن استدلال کردن
prove U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argued U دلیل اوردن استدلال کردن
proves U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
mnemonics U روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
fallacy U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
to argue for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
to argue the case for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
out argue U در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
sound [arguments, data, figures] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
We shall be reasoning on the grounds that. . U روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
reductive ad absurdum U روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
intuitionism U عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
intuitivist U کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
syllogize U قیاس کردن استلادل منطقی کردن
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
theorization U تحقیقات نظری استدلال نظری
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com