English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
administrative law U قوانین اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war U قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
formal U اداری
administerial U اداری
departmental U اداری
regulations U قوانین
bureaucrat U اداری
official U اداری
executory U اداری
pandect U قوانین
bureaucrats U اداری
administrative U اداری
administrative flight U پرواز اداری
office computer U کامپیوتر اداری
administrative law U حقوق اداری
administrative command U یکان اداری
office work U کار اداری
office hours U ساعات اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administrative command U فرماندهی اداری
administrative channels U طرق اداری
unofficial U غیر اداری
promulgation of the laws U انتشار قوانین
prefecture U حوزه اداری
prefectorial U وابسته به اداری
prefectoral U وابسته به اداری
permissive legislation U قوانین مخیره
administration building U قسمت اداری
gunnery U قوانین تیراندازی
overhead gharges U هزینه اداری
officialism U سیستم اداری
administration building U ساختمان اداری
administrative approval U موافقتنامه اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
administrative channels U مجاری اداری
radiation laws U قوانین تابش
administrative march U راهپیمایی اداری
gas laws U قوانین گازها
kepler laws U قوانین کپلر
kepler's laws U قوانین کپلر
conflict of lows U تعارض قوانین
conflict of laws U تعارض قوانین
competition rules U قوانین رقابت
korte's laws U قوانین کرت
company law U قوانین شرکت
codex U مجموعه قوانین
departmental intelligence U اطلاعات اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
joule's laws U قوانین ژول
forest laws U قوانین جنگل
hague rules U قوانین لاهه
hovering acts U قوانین ضد قاچاق
infraction of rules U نقض قوانین
inland rules U قوانین داخلی
explanation of laws U شرح قوانین
doctorine U قوانین اصلی
interpertation of laws U تفسیر قوانین
labor laws U قوانین کار
codification U تدوین قوانین
codification U وضع قوانین
administrative tribunal U دادگاه اداری
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
administrative services U قسمتهای اداری
administrative services U خدمات اداری
office building U ساختمان اداری
administrative publications U نشریات اداری
administrative order U دستور اداری
administrative net U شبکه اداری
administratively U بطور اداری
admiralty law U قوانین دریایی
murphy's laws U قوانین مورفی
malfeasance U خطای اداری
management expenses U مخارج اداری
circular letter U نامه اداری
circular letter U بخشنامه اداری
maritime law U قوانین دریایی
mendelian laws U قوانین مندل
business hours U ساعت اداری
bureaucreat U گماشته اداری
administrative movement U حرکت اداری
remedial statutes U قوانین اصلاحی
code U مجموعه قوانین
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
official communications U مکاتبات اداری
red tape U فرمالیته اداری
office chair U مبل اداری
a white collar job U کار اداری
rules of the roads U قوانین راه
rules of engagement U قوانین درگیری
officially U از طریق اداری
officialdom U سیستم اداری
rules of the roads U قوانین دریانوردی
zipf's laws U قوانین زیف
succession law U قوانین وراثت
written laws U قوانین مدون
paperwork U تشریفات اداری
rules of chess U قوانین شطرنج
rules committee U کمیته قوانین
bureaucrat U مامور اداری
office chair U صندلی اداری
statute book U قوانین موضوعه
service element U عنصر اداری
statue law U قانون یا قوانین
bureaucrats U مامور اداری
key personnels U کادر اداری اصلی
placeman U صاحب منصب اداری
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
provisional order U دستور موقت اداری
general administration cost U هزینه عمومی اداری
punitive article U قوانین جزایی ارتش
s factor U ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
office information system U سیستم اطلاعات اداری
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
military justice U قوانین جزایی ارتش
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
officialism U رسمیت مقررات اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
extra official U بیرون ازوفایف اداری
under these rules U بموجب این قوانین
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
codification U جمع وتدوین قوانین
company law U قوانین مربوط به شرکتها
codification U گرد اوری قوانین
officer U مامور کارمند اداری
officers U مامور کارمند اداری
gunnery U قوانین تیر توپخانه
child labor laws U قوانین کار کودکان
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
administrative landing U پیاده شدن اداری
physical U که قوانین نرخ بیت
deck department U قسمت اداری ناو
bureaucratic U وابسته به امور اداری
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
adjective laws U قوانین مربوط باصول محاکمات
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
provision U قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
valid U درست , طبق مجموعهای قوانین
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
copyright U محدود شده با قوانین کپی
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
terminal ballistics U قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
conforms U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
Talmud U مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
conform U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conformed U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforming U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com