English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
XMS U قوانینی که نحوه دستیابی برنامه یه حافظه گسترده در PC را بیان میکند
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymie U قرار گرفتن
stymied U قرار گرفتن
stymieing U قرار گرفتن
stand U قرار گرفتن
lies U قرار گرفتن
stymies U قرار گرفتن
lied U قرار گرفتن
lie U قرار گرفتن
grades U در پایهای قرار گرفتن
surmount U بالا قرار گرفتن
grade U در پایهای قرار گرفتن
surmounted U بالا قرار گرفتن
surmounting U بالا قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
surmounts U بالا قرار گرفتن
colocate U کنار هم قرار گرفتن
pews U درنیمکت قرار گرفتن
pew U درنیمکت قرار گرفتن
bear U درسمت قرار گرفتن در سمت
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
bears U درسمت قرار گرفتن در سمت
emotionalize U تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant U رویهم قرار گرفتن برگها
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
align U دریک ردیف قرار گرفتن
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
alignment U قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug U بطور دنج قرار گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
alignments U قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
poise of head U وضع قرار گرفتن سر روی تن
bearing direction U جهت قرار گرفتن یاطاقان
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
take cover U پشت جان پناه قرار گرفتن
overlapped U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlap U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
haul defilade U تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
venation U ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
luggage compartment U محل قرار گرفتن جامه دان
in situ U [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
battery groung pattern U وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure U درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
pillows U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeds U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chop U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chopped U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillow U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
quivering U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quiver U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivered U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
quivers U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
algebra U قوانینی که برای معرفی
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital U واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
liveware U عملوندها و کاربران سیستم کامپیوتری
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue law U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
multiple U دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
hovering acts U قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
notation U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
notations U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
subroutine U زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
cover off U پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
infix notation U روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
programming U قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
Boolean connective U حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
destructive addition U عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
two address instruction U قالب دستور که حاوی محل دو عملوند است و نتیجه در محل یکی از عملوندها ذخیره می شوند
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
usage U نحوه استعمال
usages U نحوه استعمال
dealing arrangments U نحوه توزیع
delivery terms U نحوه تحویل
procedure U نحوه عمل
syntax checker U مقابله نحوه گری
ratings U نحوه عملکرد مجاز
line of duty U نحوه انجام وفیفه
operations U نحوه استفاده ازدستگاهها
rating U نحوه عملکرد مجاز
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
functional U مربوط به نحوه کار چیزی
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
relationship U نحوه اتصال دو چیز مشابه
relationships U نحوه اتصال دو چیز مشابه
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
scenarios U طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
performance U نحوه کار کسی یا چیزی
performances U نحوه کار کسی یا چیزی
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
demonstrating U نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrates U نشان دادن نحوه کار چیزی
instruct U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
demonstrated U نشان دادن نحوه کار چیزی
cookbook U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
cookbooks U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
demonstrate U نشان دادن نحوه کار چیزی
instructs U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructing U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructed U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
demonstrations U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
consumer research U تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
demonstration U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
manual U کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
demo U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
schematic U نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
packages U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
maps U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
map U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
MAPI U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
manual U کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com