English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safeguard U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
protective barrier U سد حفافتی
protective deck U پل حفافتی نا
protective U حفافتی
preventive U ماده حفافتی
protect bit U ذره حفافتی
security program U برنامه حفافتی
shielding parameter U پارامتر حفافتی
shielding constant U ثابت حفافتی
shielding effect U اثر حفافتی
mimetism U تقلید حفافتی
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
preventive measure U اندازه حفافتی
security files U فایلهای حفافتی
security controls U کنترلهای حفافتی
guards U نرده حفافتی
guarding U نرده حفافتی
guard U نرده حفافتی
protective fire U اتش حفافتی
protective measure U اندازه حفافتی
protective pitching U سنگریز حفافتی
rock facing U سنگریز حفافتی
protective cover U پوشش حفافتی
protective coloring U رنگینگی حفافتی
protective equipment U تجهیزات حفافتی
protective ground U زمینه حفافتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
protective earthing U زمین کردن حفافتی
security council U شورای حفافتی یکان
bed beaching U سنگ چین حفافتی کف
pitching U فکافته سنگچین حفافتی
firepower umberella U چتر حفافتی اتش
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
seapainter U طناب حفافتی قایق ناو
protective U زره حفافتی محافظت کننده
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
safety limit U حد تامین
securement U تامین
security U تامین
water supply U تامین اب
covers U تامین
hedging U تامین
cover U تامین
safety U تامین
coverings U تامین
securing U تامین
water supplies U تامین اب
cryptosecurity U تامین رمز
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
factor of safety U عامل تامین
communication security U تامین مخابراتی
committment U تامین اعتبار
electronic security U تامین الکترونیکی
collective security U تامین اجتماعی
chemical security U تامین شیمیایی
buffer stock U تامین ذخیره
buffer zone U منطقه تامین
area security U تامین منطقه
ensure U تامین کردن
ensured U تامین کردن
insecurity U عدم تامین
local security U تامین محلی
financier U تامین اعتبارکننده
financiers U تامین اعتبارکننده
physical security U تامین تاسیسات
preservation of evidence U تامین دلیل
give security for U تامین کردن
internal security U تامین داخلی
social security U تامین اجتماعی
insuring U تامین کردن
insures U تامین کردن
security U تامین مصونیت
ensuring U تامین کردن
buffer zones U منطقه تامین
fulfill U تامین کردن
ensures U تامین کردن
funding U تامین وجه
supplying U تامین کردن
secures U درامان تامین
secures U تامین کردن
supplied U تامین کردن
the rule of law U تامین قانونی
troop safety U تامین عده ها
guaranteed U تامین کردن
take care of U تامین کردن
supply port U درگاه تامین
transmission security U تامین مخابره
transmission security U تامین ارسال
supply U تامین کردن
the rule of law U تامین قضایی
secure U درامان تامین
secure U تامین کردن
secure U تامین شده
guarantees U تامین کردن
provisioning U تامین ذخیره
safety factor U عامل تامین
safety stakes U دستکهای تامین
procurement U تامین اماد
safety factor U ضریب تامین
safety diagram U دیاگرام تامین
coverings U تامین کردن
signal security U تامین مخابراتی
guarantee U تامین کردن
covers U تامین کردن
cover U تامین کردن
protection U تامین نامه
secures U تامین شده
quia timet U حکم تامین
finance company U شرکت تامین مالی
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
elegit U حکم تامین مدعی به
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
continuing appropriation U مداومت تامین اعتبار
deficit financing U تامین کسر بودجه
elevation of security U زیاد کردن تامین
make up a deficit U تامین کردن کسری
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
social security act U قانون تامین اجتماعی
power supply U تامین کننده برق
self protection U برقراری تامین از خود
security for cost U تامین هزینه دادرسی
safety officer U افسر تامین یکان
security for costs U تامین هزینه دعوی
safety card U کارت تامین اتشبار
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
social security program U برنامه تامین اجتماعی
water supply to navigation U تامین اب کانال کشتیرانی
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
tucker U تامین غذا کردن
transmission security U تامین ارسال پیام
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
supply company U شرکت تامین کننده
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
victual U خواربار تامین کردن
social security system U نظام تامین اجتماعی
rear area security U تامین منطقه عقب
angle of safety U زاویه تامین گلوله
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
secure U مطمئن تامین کردن
financing U تامین هزینه پولی
guarantees U تامین تضمین کردن
guaranteed U تامین تضمین کردن
ups U تامین برق بی وقفه
pacification U تامین ثبات داخلی
guarantee U تامین تضمین کردن
secures U تامین کردن هدف
secures U مطمئن تامین کردن
secure U تامین کردن هدف
area security U تامین منطقه عملیات
finance U تامین هزینه پولی
bombline U خط تامین پرتاب بمب
communication security U برقراری تامین مخابراتی
collective security U تامین دسته جمعی
safety U برقرار کردن تامین
finances U تامین هزینه پولی
financed U تامین هزینه پولی
social security tax U مالیات سیستم تامین اجتماعی
stability operations U عملیات تامین ثبات داخلی
safety card U کارت تامین جنگ افزار
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
quia timet U قرار تامین دستور موقت
provides U میسر ساختن تامین کردن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
report generator U برای تامین گزارش کامل
provide U میسر ساختن تامین کردن
replevy U بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
covers U تامین زیان و خسارات بیمه
coverings U تامین زیان و خسارات بیمه
cover U تامین زیان و خسارات بیمه
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
services U 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
supplied U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
garnisher U تامین کننده خواسته یامدعابه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com