Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crossing the t
U
قطع کردن راه ستون دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
tabulated
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
moving pivot
U
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster
U
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
herma
U
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster
U
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
eustyle
U
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster
U
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked
U
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
antagonizes
U
دشمن کردن
antagonizing
U
دشمن کردن
antagonising
U
دشمن کردن
antagonize
U
دشمن کردن
antagonises
U
دشمن کردن
antagonized
U
دشمن کردن
antagonised
U
دشمن کردن
enemy
U
دشمن کردن
enemies
U
دشمن کردن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
U
از این ستون به آن ستون فرج است
rudder post
U
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
columna rostrata
U
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
harasses
U
ایذا کردن دشمن
harass
U
ایذا کردن دشمن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
threat
U
دشمن تهدید کردن
harass
U
ناراحت کردن دشمن
betrayment
U
تسلیم به دشمن کردن
betraying
U
تسلیم دشمن کردن
betrays
U
تسلیم دشمن کردن
threats
U
دشمن تهدید کردن
betray
U
تسلیم دشمن کردن
betrayed
U
تسلیم دشمن کردن
harasses
U
ناراحت کردن دشمن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
confusion agent
U
عامل گیج کردن دشمن
infiltrating
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
search and clear
U
جستجو و پاک کردن دشمن
infiltrates
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
direct pressure
U
تعاقب کردن مستقیم دشمن
infiltrated
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralizing
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralises
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralised
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralising
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
cell
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft
U
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post
U
از این ستون بان ستون
angle-leaf
U
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
infile
U
به ستون دو حرکت کردن
diminution
U
باریک کردن ستون
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
U
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
pace-setters
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost
U
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace-setter
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
blocking
U
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
chiropractic
U
فن ماساژ وجابجا کردن ستون فقرات
trail formation
U
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column
U
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
filed
U
ستون کردن بایگانی کردن
file
U
ستون کردن بایگانی کردن
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
pile
U
ستون ستون لنگرگاه
piled
U
ستون ستون لنگرگاه
quail
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
bubble cap plate column
U
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle
U
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
meets
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meet
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
orphan
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
barbette
U
ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
bubble tray column
U
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
encirclement
U
احاطه دشمن احاطه کردن
xenophobe
U
دشمن
foe
U
دشمن
at d.
U
دشمن
abhorrer
U
دشمن
foeman
U
دشمن
adversary
U
دشمن
enemy
U
دشمن
adversaries
U
دشمن
hostile
U
دشمن
foes
U
دشمن
adversarial
U
دشمن
enemies
U
دشمن
nemesis
U
دشمن بزرگ
man hater
U
دشمن ادم
potential enemy
U
دشمن اصلی
merged
U
دشمن فاهر شد
engagement
U
درگیری با دشمن
engagements
U
درگیری با دشمن
xenophobe
U
دشمن بیگانه
potential enemy
U
دشمن حتمی
enemy forces
U
نیروهای دشمن
waning
U
جنگ دشمن
the enemy
U
کشتی دشمن
contains
U
احاطه دشمن
hateable
U
دشمن داشتنی
wanes
U
جنگ دشمن
feudist
U
متحد دشمن
antagonists
U
رقیب دشمن
contain
U
احاطه دشمن
hostile battery
U
اتشبار دشمن
waned
U
جنگ دشمن
hostile artillery
U
توپخانه دشمن
unfriendly
U
دشمن ناشناس
wane
U
جنگ دشمن
the enemy
U
نیروی دشمن
antichrst
U
دشمن مسیح
arch enemy
U
دشمن بزرگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com